- خط ِ تیره -

آپلود عکس

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

 

« ...خوش آن دَمــ ـی

که من باشم و حـــرم باشد

و آقایی مهربـــان ... »

مسجد گوهرشاد – اسفند ماه 1390

 

خوشبختی یعنی اینکه سحر یکی از روزهای آخر ماه مبارک به رفیقت اس ام اس بزنی که : "چقد دلم مشهد میخواد..." و وقتی چند ساعت بعد که از خواب بیدار میشی حرف مشهد رفتن شود و بلیط هایی که به یقین میرساندت که مسافری به دیارش ...

خوشبختی یعنی اینکه عید ِ فطر را در کنار امام الرئوف باشی ...

و خوشبخت یعنی من که دوباره زائرت می شوم ...

 

 


+ بال پریدنی اگر بود انشالله نائب الزیارة هستم به شرط لیاقت/ طلب حلالیت و التماس دعا...

+ امام رضا (علیه السلام) :امام مونسی دلسوز ، پدری مهربان وبرادری همدل است ...

 

| ز. عین |

 

وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ

و فرصت ها چون ابرها مى گذرند ، پس فرصت هاى نیک را غنیمت شمارید.

امیر ِ مومنان ، حضرت علی ]علیه السلام [


 


یعنی حواست باشد که میتواند این چند روز آخر ماه رمضان ، آخرین باری باشد که ماه خدا را تجربه میکنی. شاید این نماز صبحی که قرار است بخوانی آخرین نمازی باشد که میخوانی. شاید شهر تو زلزله آمده بود جای استان تبریز . شاید تو عزیزی را در زیر آواره ها از دست داده بودی . شاید فرصت کمی برای جبران حق الناس ها داشته باشی. شاید همه این ها را هم بدانی اما ... کی قراره به خودت بیای ، هان ؟! ...

 

 

 

 

 + مخاطب خاص دارد ... خودم را میگویم ...

 + وَ قَالَ [علیه السلام] مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوب و درود خدا بر او ، فرمود : از کفّاره گناهان بزرگ ، به فریاد مردم رسیدن ، و آرام کردن مصیبت دیدگان است . دریابیم بازماندگان زلزله اخیر را ...

+ حادثه آذربایجان ، قلبمان را به درد آورد . برای جان باختگان طلب رحمت و مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و برای مسئولین مربوطه همتی مضاعف خواستاریم تا مشکلات احتمالی ِ بعد از زلزله درد ِ جدیدی را به بازماندگان حادثه اضافه نکند .


 

 

| ز. عین |

نَــزن ملعــون

یتیــم  می شویـم  ...

 

نشسته بودم رو به روی پنجره ی ِ هتل ، که گنبد و گلدسته های بارگاه حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) را قاب گرفته بود ( + و + ) . از اولین زیارت برگشته بودم . بغض گلومو گرفته بود . برایش پیامک زدم :

 

« کی گفته امام رضا غریبه ، آقامون علی غریبه ... »

 

 

+ دلم تنگ ِ سحرهای حرم ِ آقاست که وقتی از همه اون آدمهایی که خواب بودن میگذشتم و میرسیدم به ضریحی ک کسی دورش نبود / دلم تنگ ایوان طلایی نجف ِ که مقابلش بی دلی روضه مادر خواند برایمان / دلم تنگ ِ آغوش پدری ِ مولاست حتی برای ِ روسیاهی چون من / ای سینه امشب از غمش فریاد کن / یا ابانا ... استغفر لنا ...


+ چیزهای دیگری نوشته بودم / روزی ام این نوشته ها بود ...

+برای ِ درک ِ بهتر ِ این شب ها برای هم دعا کنیم ... و ما ادراک ما لیلة القدر ؟!...

 

 

 

| ز. عین |



مهربــانـــا ... 

خیلی دور نیست از رحمتت

اگر یکی از همین سحر های ماه ِ مبارک

دستــ ــی به ســر ِ دل ِ هرجایی شده ام بکشی

و گوشه چشمــ ــی را خرج ِ من ِ ســر تا به پــا معصیت کنی

تا گناهانــ ــم مثل اشک های چشمــ َــم بریزد و آن وقت حتی یادم برود

که "چــه بوده ام" و "چــه کرده ام" و آن گاه  "تـــو" سخت در آغــــوش بگیـــریم ...


 

و خیلی دور نیست از نسیان ِ من ِ انسان

تا یادم برود که چشم هایت را بستی به گذشته ام

و دستــ م را گرفتی برای آینـــده و قـــول هایی که داده ام

یادم برود لذتی را که فقط در آغوش مهربانی ِ تو می توان تجریه کرد

وای که اگر یـــادم بـــرود و پایـــ م به خطا بلغـــزد

... و دوباره روز از نو ...

 

 

خدایـــا نگذار با پایان ماهت دشمن شاد شویم . از بند آزاد شود و داستان همیشگی تکرار . دست و پایمان را آنچنان با یاد و ذکر و محبتت گره بزن که جایی را جز آغوش تو به اشتباه برنگزینیم و آن جور تمام شویم که برسیم به رضایت دل ِ تو ... دست های مهربانت را از ما دریغ نکن یا ارحم راحمین ...


+ التماس دعـــا ... 


| ز. عین |


خلخال ِپای ِ زن ِ یهودی را که برده بودند

دق کردن ِمرد مسلمان را سزاوار دانستی

چند وقت ِ دیگر تابوت ِ مثالی ات را تشییع می کنند همین مسلمین

اما رسمت سال هاست به خاک سپرده شده

این داستان ِ ملت هایی است که

« الیوم اکملت لکم دینکم » را هر سال در غدیر دوره می کنند ،

از مجسمه ِ حقوق ِ بشر ! دیگر چه توقعی ست !؟..

وقتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی از میانمار خبری ندارد ؟!..

 

 

 

 

بعد از اومدن از تجمع رو به رو سازمان ملل ، خیابون قبا رو میام تا میرسم شریعتی . چند دقیقه ای معطل تاکسی شدم . حدود 10 – 15 نفر از برادران اون تجمع اومده بودن دم مسجد قبا ایستاده بودن . من تا وقتی سوار تاکسی شدم ندیدمشون . بعد آقایی که جلوی تاکسی نشسته بودن ، گفتن : « چه خبره باز ؟ » خانمی که عقب و پهلوی من نشسته بودن گفتن : « این جوجه بسیجیان دیگه ، کاسه ی داغ تر از آش ... » سعی کردم کشدارترین لبخند ممکن رو بزنم و با آروم ترین لحن گفتم : « می دونید چه خبر بوده ؟ چرا جمع شدن ؟» « نه ، خوشم نمیاد از قیافشون » « خب باشه خوشتون نیاد ، میدونید چه خبره ؟ » / « نمیدونم » / « امروز برای یه ملتی جمع شده بودن رو به روی سازمان ملل که دارن بی گناه کشته میشن ، نسل کشی میشن » /« خب حالا براشون اومدن تظاهرات کنن ؟ » / « نه یه تجمع دانشجویی بود »


این روزها لازم نیست کسی فقط ماهواره ببینه تا نفهمه میانمار چه خبره ، صدا و سیمای خودمونم همین نتیجه رو داره ؟! ... جوجه بسیجی ها هم که همیشه در صحنه :دی ...  [بی (با) ربط نوشت : راستی مرغ کیلو چنده ؟ ]


به این آتــش برس! هیزم مهیا کن! مهیـــاتر! // گلستانـ ـیم ما در آتش ِ نمــرود زیبـــا تر

 

×××

 

حضرت علی علیه السلام در خطبه‌ای از نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه‌ی زنی مسلمان و زنی غیر مسلمان که در سایه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردبند و گوشواره‌های آنها را به غارت برده در حالی‌که هیچ وسیله‌ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته‌اند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر آنان زخمی بردارد و یا قطره خونی از او ریخته شود. اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است. به شما حمله می‌کنند و شما حمله نمی‌کنید؟ با شما می‌جنگند و شما نمی‌جنگید؟ این‌گونه معصیت خدا می‌شود و شما رضایت می‌دهید؟ (نهج البلاغه، خطبه ۲۷ )

 

 

« دانلود فایل صوتی قطعه از سخنرانی آقا در مورد مسلمانان میانمار »


| ز. عین |