- خط ِ تیره -

آپلود عکس

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

فاطمیه بود . شب ِ شهادت بانو خواب ِ عجیبی دیده بود . در بهشت می چرخید . همین بهشت ِ زمینی ِ خودمان . گلزار شهدا . بیشتر شبیه گلزار ِ شهدای ِ امامزاده علی اکبر بود . همه جا نورانی بود و زمین برف پوش. با گل پامچالی * در دست به دنبال مزار ِ مصطفای شهید میگشت . اما هرچه میگشت انگار ِ بیشتر دور میشد ، نگران شده بود اما صدایی  در گوشش گفت : « شـهـیـد ِ گـمـنام » . با چشم هایش روی ِ زمین دنبال ش گشت . اولین مزار ِ را که دید « المومن فی الخمول » در ذهنش پر رنگ تر شد . نشست کنار مزار . برف ها داشتند آب می شدند . با نگاهش گفت « تو چقدر مومنی مرد ! » گل پامچال را که نیت کرد بکارد بالای ِسر آن مومن ِ زنده تر از خودش ، نورها بیشتر شدند و برف ها آب تر و او از خواب پرید ...

 

قطعه 44


* : گل ِ پامچال از گل های ِ فصل بهار است ...

** : عنوان شعریست از قیصر امین پور



| ز. عین |