- خط ِ تیره -

آپلود عکس

 

ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ

بر این بنده که گل سرسبدش امید به تو و حــربه اش گـــریه می باشد رحمت آور ...

من به سونامی این اشـک ها مؤمنـــ ـــم

وقتی که در فراغــ ــُت طغیـــان می کنند

و

جـــان ِ روح و روانـــ م را

بسان ِ طفلــ ـی تازه از مـــادر متولد شده پاک می کنند ...

 .

.

.

فـَهَبنی یا الهی و سیـّدی و مولای و ربـّی

صـَبـَرتُ علی عَذابــِک فـَکـَیفَ  اَصبــِرُ  علی فـِراقـِک

معبودا ! سید من ! مولای من ! پروردگارم !

بر فرض که بر عذابت شکیبایی کنم ؛ جدایی از تو را چگونه تاب بیاورم ؟

 

 

 

 

+حدیث نوشت :

امام صادق علیه السلام می فرماید:

« هیچ چیزی به اندازه ی گریه سالک وزنی سنگین ندارد که یک قطره اش دریائی از آتش را خاموش سازد و چون چشم به اشک خود پر شود، [و اشک رد آن حلقه بزند]، آن چهره پریشانی و خواری نبیند و چون اشک بریزد، خدا آن چهره را بر آتش دوزخ حرام کند و اگر هر آینه در میان یک امّت یک نفر گریان باشد، همه آن امّت مورد ترحّم قرار گیرند »



| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۱۵)

۲۷ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۰۶ - خط ِ تیره -
واذکُر رّبّک فی نفسک تضرّعاً
وّ خیفةً
وَ دونَ الجَهرِ
مِن القَولِ بالغُدُوِّ وَالاصالِ
و لا تکُن مِّنَ الغافلین.»


خدای خود را با تضرّع
و پنهانی
و بی آنکه آواز برکشی
در دل خود
در صبح و شام یاد کن
و از غافلان مباش.


سوره الاعراف، آیه 205
سلام
صادق آل طاها چه حلاوتی نصیبمان کرد...
دمت گرم و جسم و روحت شاد رفیق...
شهادت آقا موسی بن جعفر تسبلیت...
...
و از غافلان مباش...
التماس دعا
یاعلی
فکیف اصبر علی حرّ نارک
فکیف اصبر علی حرّ نارک
فکیف اصبر علی حر نارک
ــ ولایمکن الفرار من حکومتک ــ
ان ادخلتنی النار،

اعلنت اهلها انی احـــــــــــبُک ...
و فدای اشک های آن غریبی که بواسطه اش، همه امت مورد ترحم اند ...
سلام
سلیقه شما در انتخاب متون و ترکیب و خلقشان و چیدن ظاهری آن ستودنی است. می دونید وقتی تو وبلاگ حقیر تمجیداتی نوشته می شود، من هم باید تلافی اش را سر امثالی چون شما در آورم.
خیلی استفاده بردم. انشالله عمل...
الهی
سقمی لا یشفیه الا طبکــ ....
ما آب را
برای گریستن نوشیده‌ایم
.
علی رضا روشن
«کتابِ نیست»
نشرِ آموت
الهی ؛ هب لی کمـــال الانقطاع ِ إلیکــــــ ...

سلام .

پست ِ زیبایی که نوشتی بدجور حال و هوای ِ مناجات را در دل ها زنده کرد ...

دستت درست رفیق !
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد...
گریه،
تجلی اشتیاق است ..
بر این بنده که گل سرسبدش امید به تو و حــربه اش گـــریه می باشد رحمت آور .


حال وهوای پستات عجیب به دل می شینه

التماس دعا
آن شب ..
محمد (ص) آرام نشسته بود و پیشانی بندگی بر خاک می‏سایید ..
گل‏بوته‏ های دعا و نیایش در وجودش تکثیر می‏شد ..
آن شب ..
محمد (ص) بود و حرا ..
محمد (ص) بود و نجابت یک دیدار ..
تاریخ ، تحویل شد ..
نوری آسمانی .. وجودش را نوازش داد ..
جبرئیل ، با جامی پر از شبنم صلوات ، فرود آمد ..
محمد(ص) تا آسمان قد کشید ..
صدایی طنین ‏انداز شد:
محمد بخوان:
محمد بخوان:
«إقْرَأْ بِسمِ رَبِّکَ الّذی خَلَقْ»
و محمد (ص) خواند و آسمانی شد ..
خواند و جاودانه شد و این‏چنین بود که بشر بر بلندترین قله‏ های انسانیت جای گرفت ..

+ مثل امشبی مرا به رسم رفاقت دعا کنید ..
به کجا نظر کنم!
به هر طرف مینگرم کسی جز تو نیست
همه بدنبال کسی غیر تو میگردنند
سوالی بذهنم میرسد
آیا کسی به تو میاندیشد؟
یا همانطور که گفتی :خلقت وحیدا
تنها آفریدی و تنها نگاه میکنی
اما بگویم که منتظرم باش
میایم
بی توشه
اما پر از شوق
۲۹ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۴۸ بیدی خشک که دوست داشت مجنون باشد...
اشک؛
آب حیات.

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">