از کتاب های درسی آن سال ها یادم هست ، امام امیدش به ما دبستانی ها بود
حالا بزرگ شده ایم
می گویم : اماما ، از امیدت راضی هستی ؟!..
ـــــــــــــــــــــــــــــ
فکر میکنم شش ، یا هفت ساله بودم یا شاید هم کوچکتر . یک روز عصر تنها بودم و حوصله ام هم سر رفته بود . . . نه کسی بود باهاش بازی کنم و نه حوصله تنها بازی کردن رو داشتم . . . رفتم سراغ تلویزیون . . . نه اینم چیزی نداشت . . . یکی از نوار های VHS کارتون رو گذاشتم تو دستگاه و نشستم که ببینمش . . . نه هنوزم یه جای کار ایراد داشت . . . هیچ کدوم از کارتون ها اینجوری شروع نمیشن . . .
تصویر یه جمعیت سیاه پوش رو نشون میداد که مثل پدر مرده ها میزدن تو سرشون . . . گریه میکردن . . . زن ، مرد ، بزرگ و کوچیک . . . فهمیدم که اشتباهی فیلم روز تشییع جنازه مطهر امام را گذاشتم . . . اما دیگه دلم مجالی بهم نمیداد که فیلم رو قطع کنم . . . فرض کن دختر بچه ای کوچک که نه برگشت امام را به کشور دیده است و نه حتی در زمان حیاتش بوده حالا لحظات رفتنش را دارد این چنین می بیند . . . مثل عزیز از دست داده ها گریه میکردم . . . مثل اینکه روز فوت عزیزت نذارند تو بروی و حالا تصاویرش رو برات گذاشته باشند . . . همان بزرگ مرد مهربان که قاب عکسش با آن لبخند دلنشینش همیشه مهمان خانه مان بود . . . همان فرشته ای که باعث رفتن دیو شده بود . . .همان بزرگ مردی که بابا زیاد ازشون برام میگفت . . . همان بزرگ مردی که شاید برای سن و سال آن روزهایم درک این واقعیت که چه تحول معنوی بزرگی را در کشور به وجود آورده است سخت بود اما میدانستم پدر تمام مردم بود . . . برای همین هایی که این چنین میکردند . . . حتی تر برای منی که ندیده بودمش و حالا داشتم رفتنش را اشک میریختم . . .
حالا بزرگ شده ام . . . اینقدر که بفهمم امام که بود و چه کرد . . . اینقدر که میدانم باید خیلی تلاش کنم تا به عنوان فرزند کوچکی از این ملت و سرباز کوچکی برای امام ... در راه تحقق آرمان هایش قدم بردارم
حالا بزرگ شده ام . . . اینقدر که میفهمم . . . گرچه امام رو ندیده ام . . . اما خدارو شکر میکنم برای بودن رهبرم ، سید علی . . . دلتنگیم را برای روزهای نبوده ام در محضر امام ... در کلام حضرت آقا رفع میکنم . . . در لبیک گفتن به آنچه فرزند خلفش می گوید . . .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
+ رادیو نوشت : بسم الله الرحمن الرحیم // انا لله و انا اله راجعون // روح خدا به خدا پیوست ...
++ دعا نوشت : به امید آمدن صاحب اصلی انقلابی که امام خمینی (ره) بنیانگذارش بوده و هست . . .
دعا برای سلامتی رهبر عزیزمان تا آمدن منتقم حضرت مادر . . .
+++ بی ربط نوشت : یکی از تفریحات مورد علاقه ام در حرم امام در زمان طفولیت این بود که از آن سطح شیبدار سُــــــر بخورم.... و دیگری هم سکه چرخاندن بر روی سنگ های لیز و خنک حرم ... همان کاری که حسرت میخوردم چقدر برادر 5سال بزرگترم بهتر از من بلد است . . .سکه اش را که میچرخاند تا مدت ها می شد نگاهش کرد ... کجایی معصومیت ِ از دست رفته ؟؟ ...
++++ خاطره نوشت : با دبستان مارا برده بودند حرم امام ... از همان ابتدای ورود خیلی مرتب و به صف آرام و با تمانینه می آمدیم جلو و شعر " کجایید ای شهیدان خدایی " را میخواندیم ... همه حواسم را جمع کرده بودم که یک وقت اشتباهی نکنم میدانستم امیدت به ما دبستانی هاست ...
««اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته والمستشهدین بین یدیه»»
«« اللهم احفظ سیدنا و مولانا و قاعدنا سید علی الحسینی الخامنه ای »»
*****
زنده تر از تو کسی نیست چرا گریه کنیم ؟
مرگمان باد و مباد آن که تو را گریه کنیم
هفت پشت عطش از نام زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم ؟
رفتنت عیت آمدنت بود ، ببخش
شب میلاد تو تلخ است که ما گریه کنیم
ما به جسم شهدا گریه نکردیم ، مگر
می توانیم به جان شهدا گریه کنیم ؟
گوش جان باز به فتوای تو داریم ، بگو
با چنین حال بمیریم و یا گریه کنیم ؟
ای تو با لهجه خورشید سراینده ما
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم ؟
آسمانا ! همه ابریم گریه خورده به هم
سر به دامان کدام عقده گشا گریه کنیم ؟
باغبانا ! از تو و چشم تو آموخته ایم
که به جان باغچه ها گریه کنیم
(محمد علی بهمنی)
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم ؟
آسمانا ! همه ابریم گریه خورده به هم
سر به دامان کدام عقده گشا گریه کنیم ؟