سلام آقا / اجازه ؟ / می شود من بنویسم برایـ تان؟؟ / میدانم قلم خوبی ندارم !! / اما دل پردردی دارم ...که یا بغض می شود و در گلوگیر می کند / یا به چشم می آید و باران می شود ... / یا به دست میرسد و قلم ...و قلم پیش می رود روی سفیدی کاغذ و سیاهی دل را رو می کند !!/ میدانم ناسپاس بوده ام و با غفلت هایم دلــ تان را بسیار به درد آورده ام ...
اما ای حضرت باران ، صاحب دلـــ م
بر من ببخش قصورم را که ، میدانـ م قاصرم
نگــارا دعا کن بر هدایتم که ، میدانـ م گمراهـ م
و مرا مران از درگهـ ت که سخت محتاجـ م
آقـــــــــــا ... دل ِ من ِ مدعی انتظار خیلی گرفته است !! می توانـ م راحت صحبت کنم با شما ؟؟ مانند فرزندی برای پدرش ؟ میدانم که از پدر دلسوزتر و مهربان تری پس بگذار بگویـ م که این قـــلم یارای من نیست که بگوید از آن چه در دلــ م می گذرد که از شرمساری باید آب شوم... می دانـ م آقا .... می دانـ م ....
می دانـ م که حتی لحظه ای کوتاه باعث خوشحالی و سرافرازی شما نشده ام
می دانـ م که هربار که به پرونده ام نگاه می کنید دلـــ تان میگیرد
باید بمیرم لحظاتی که رو به خدا می زنید که به من ِ مهدی ببخشش !!!
اما یاابن الحسن باور کن به ما سخت می گذرد / که غروب جمعه تنها راه گریه ای که از گلویمان میگذشت به فرمان بغض مسدود می شود / که نیامد بازهم ... نیامد / اماما ... ما شهادت می دهیم که عصیان ما غیبتت را طولانی ساخته / و معترفیم که جهالتمان قلب نازنینت را مکدر ساخته / اما نگارا از همان لحظه ای که شما را به سروری و آقایی خود برگزیدیم / منت هیچ سرپرست دیگری را به جان نخریدیم / و ناز نگاهت را خریداریم که در وعده خدا هیچ تردید نیست / اما به انتظار عادت کرده ایم / عادت کرده ایم به نبودنت ، به نیامدنت / به انتظارمان عادت کرده ایم / دور باد از ما عادت ِ نداشتنت/ دور باد از ما منتظر دانستن خود مانند کوفیان / بعضی وقت ها دلم برای غربتت در میان جمعی که خود را قریب به تو میدانند و از انتظار فقط وعجل فرجهم آخر صلوات و دعای فرج بعد نماز را میدانند به درد می آید / همان هایی که چون من هر جمعه ندبه دلتنگی میخوانند/ و این طالب بدم المقتول بکربلا را بلند میخوانند و گریه میکنند اما در عمل ...
نه مولای من ... یک جای کار می لنگد... شرمنده ام که چون منی را داری ...
حضرت باران ، ای زلال ِ عصمت ، معصیت در وجودم شعله ور است می شود بر من بباری و تطهیرم کنی ؟
آقــــــــا کِی می آیی ؟...
.
.
پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش /// خورشید را برای ظــــــــهور آفریده اند ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پـ . نــ : و برای مرگ ناگهانی خود دعا کردم آن زمان که واعظ برای از بین رفتن ِ هرچه زودتر موانع فرج دعا می کرد و من . . .
از ته دل آمین می گفتم !!
.
.
+ میلادش مبارکـــ ... دوازدهمین حجت غائب را میگویــ م ...
++ آن جریان انحرافی که می گویند " منـــ م "... منی که از تو منحرف شدم ...
+++ این دیده قابل نیست ، چشمی دگر بده تا تماشا کنم تو را ...
++++ این جشن ها برای من آقا نمی شود ... روضه خوان کجاست ؟ ...
+++++ آقا چه عاشقانه های خوبی داشتم با شما (+) ... مرا چه شده است که این چنین دورم ؟! ...