پنج شنبه / حوالی ِ غروب ِ آفتاب / گلزار شهدا
میگم : « پنج شنبه های گلزار شهدا رو دوست دارم اما خلوتیش یه چیز دیگست .» حرفم رو تایید میکنه . بهش میگم : « گریه لازمم ... » لبخند میزنه . از هم جدا میشیم اون میره قطعه بیست و نه . من میرم قطعه چهل و چهار. چند دقیقه ای فقط راه میرم . تو دلم میگم « تو رو بــ ِ خدا یکیتون اجازه بدید بیام بشینم ... پدری کنید ، برادری کنید » . ردیف شصتم شماره نه پاگیر میشم. هندز فیری رو از کیفم درمیارم ولی بیخیالش میشم. لبریز تر از اونم که به جرقه ای احتیاج داشته باشم . دستم رو میذارم رو مزارش رو میگم : « برادری میکنی در حقم ؟ فکر میکنم امام رضام باهام قهر کرده ، دلم تنگشه . اسفند اونجا بودم ولی این دوباری که نشده برم انگار کــ ... میشه شما بهش بگید دل تنگیمو ... میشه شما واسطه بشید... و .... »
~~~~~~~~
بعد شام رفتم سراغ ِ گوشیم . سه تا اس ام اس داشتم . هر سه تاش از مشهد . از حرم امام رضا . دوتاش دقیقا تو یه ساعت و دقیقه بود یکیش دو دقیقه بعد ... مست شدم از انوار محبت شمس الشموس ... از لطف ِ آن زنده ای که عند ربهم یرزقون است و انگاری همسایه ی امام رضا ... آهای بزرگ مرد ِ قطعه چهل و چهار ردیف شصت شماره نه ... پدری کردی در حقم شاید توام دختری داری هم سن من ... برادری کردی در حقم شاید وقتی میرفتی خواهری هم سن من داشتی ... آهای بزرگ مرد چقدر تو زنده ای و من روز به روز در این دنیا بیشتر می میرم ... دعایم کن ...
+ اشک نوشت : اون شب ِ ، شب ِ میلاد ِ دردانه ی امام رضا بود ... یاابالجــــــواد ...
+ شهید نوشت:
پندار ما این است که ما مانده ایم
و شهداء رفته اند
اما حقیقت آن است که
زمان ما را با خود برده است
و شهداء مانده اند!
(سید مرتضی آوینی)
بعدن نوشت :
+ کامنت نوشت :
تنها با ارسال یک اساماس به 30003207 دوست آسمانی خود را میتوانید پیدا کنید، دوستی که دقیقاً در روز و ماه تولد شما به خدا رسیده است. روز و ماه تولدتان را که به این شماره اساماس کنید شهیدی به شما معرفی خواهد شد که در روز تولد شما به مقام شهادت نائل شده است، مثلاً 3 آذر را اساماس میکنید و در پاسخ، نام و نام خانوادگی شهید و قطعه و ردیف مزار آن را دریافت خواهید کرد.
این دوست آسمانی، همیشه برای شما میماند
و بهترین دوستی میشود برای شنیدن محرمانهترین نجواهای شما ...
وقتی همه به فکر شفایند و من جنون .../
پس هی جنون به من بده آقای هشتمم ... /