.
.
.
مگـــر نه این که
امـــام وجه الله است
اگر منت بر ســرمان بـــگذارند
و مـــا باشیم و شش گوشه ارباب ؛
برای بــــوسیدن روی مــــاه ِ خــــدا کافیست ...
اسم از نظر انتساب : اسم منسوب اسمی است که دلالت بر نسبت می کند و علامت آن (یّ = یاء مشدد) می باشد مانند:طهرانیّ – اکبریّ ... // ساده تر بگویمت یعنی اگر این "یـــاء" بر سر اسمی باشد نسبت دار می شوی با اسم پیشوندش //من " عبـــاســ ــی " ام // همین تشابه به اسم مرا خیلی دلگرم میکند ، تشابه به عمل که ... // گوشی ام را به امانات حـــرم حضرت ِ عمو تحویل دادم ، اسمم را پرسید // گفتم : عباسی // نگاهــم کرد لبخند زد ... // دوباره می گویمت علمدار ؛ من سفر ِ کربلایــ م را وام دار دستان ِ آسمانی شما هستم ، میخواهم بشوم عباسی ترین ز ه ر ا ، دست گیریم می کنی ؟!...
+ پینوشت های نوشته ی سال گذشته ام برای میلاد ِ حضرت عمــو بدجوری شرمنده ام کرده است ... جوری وفای به عهد را نشانم داد که لال شده ام ... دلــَـــ م ، عباس دارد ، غـــــ م ندارد ! ...
+ قدم به ساحت جهان زدند بهر حفظ دین ، سه هم قدم ، سه هم قسم ، سه هم سخن ، سه هم نشین ، سه هم سفر ، سه هم هدف ، سه هم نظر ، سه هم قرین ، سه دلربا ، سه جان به کف ، سه هم ندا ، سه نازنین ، یکی پدر ، یکی پسر ، یکی عموی مهجبین ... اعیاد بر شما مبارک ... التماس دعا ...
+ بعدا نوشت : ختم قرآن برای ِ شفای وائل که خبر دادند در کماست ... [ + ]
حالا که هیچ کس به تو ... حالا که دستهات...
تردید داشت نور شود یا فرشته یا ...
تردید داشت بال، که بالا، که دستهات!
آمد نشست بر هیجان دو شانهات
تا سطر سطر حادثهای را که دستهات...
آهسته گفت: مشک، علم، نیزه، تیر، اشک
مشک انتخاب شد که به دریا... که دستهات
تردید... نه نداشت که چشم انتظار بود
دیگر نمیشناخت سر از پا که دستهات
تقدیم میشدند به فرزند ماهتاب
با شوق شکر گفت خدا را که دستهات
پرواز میکنند چنانکه فرشتهها
راهی نمی برند به آنجا که دستهات!
ای ماه کاروان عطش راه سبز تو
تکثیر شد در آینه پاک دستهات