مهربــانـــا ...
خیلی دور نیست از رحمتت
اگر یکی از همین سحر های ماه ِ مبارک
دستــ ــی به ســر ِ دل ِ هرجایی شده ام بکشی
و گوشه چشمــ ــی را خرج ِ من ِ ســر تا به پــا معصیت کنی
تا گناهانــ ــم مثل اشک های چشمــ َــم بریزد و آن وقت حتی یادم برود
که "چــه بوده ام" و "چــه کرده ام" و آن گاه "تـــو" سخت در آغــــوش بگیـــریم ...
و خیلی دور نیست از نسیان ِ من ِ انسان
تا یادم برود که چشم هایت را بستی به گذشته ام
و دستــ م را گرفتی برای آینـــده و قـــول هایی که داده ام
یادم برود لذتی را که فقط در آغوش مهربانی ِ تو می توان تجریه کرد
وای که اگر یـــادم بـــرود و پایـــ م به خطا بلغـــزد
... و دوباره روز از نو ...
خدایـــا نگذار با پایان ماهت دشمن شاد شویم . از بند آزاد شود و داستان همیشگی تکرار . دست و پایمان را آنچنان با یاد و ذکر و محبتت گره بزن که جایی را جز آغوش تو به اشتباه برنگزینیم و آن جور تمام شویم که برسیم به رضایت دل ِ تو ... دست های مهربانت را از ما دریغ نکن یا ارحم راحمین ...
+ التماس دعـــا ...
http://www.top700.ir