چه خوب گفت امامم که دل به نوشتن آرام میگیرد و این روزها من مانده ام و حرفهایی که بر دلم هوار شده اند و براستی مرگ آدمی فرا میرسد اگر قلمش همراهیش نکند برای طوفان واژگانی که ذهنش را مشوش کرده اند . پر شده ام از حرف ، از اشک . بی آنکه راهی برای رهایی از کلماتم بیابم و یا بهانه ای برای ِ از بین بردن این بغض های فرو خورده . انگاری باید رو به قبله شوم و فاتحه ی – خط ِ تیره – را بخوانم !
.
.
.
غـلام آن کلمــاتم کـه آتـش انگــــیزد // نه آب سرد زند در سخن بر آتش تیز
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ و سوگند به قلم و آنچه مىنویسند ...
سال ِ پیش این موقع ها (+) ... آه ...
خیلی ملتمس دعا هستم ...
استثناً به نظران این پست جواب میدهم
به نظرتان چقدر وجود ِ - خط ِ تیره - الزامیست آیا ؟!
چه نمره ای میدهد بهش از 20 و چه باید بکند صاحب قلم
تا لایق سوگندی باشد که به قلمش خورده است ؟!...
باتشکر
روابط عمومی ِ - خط ِ تیره -
: )