- خط ِ تیره -

آپلود عکس

 

اکثریت ِ ما آدم ها در زندگی مان روزهایی داریم که به شدت برای مان دوست نداشتنی اند (!). روزهایی که بر حسب ِ اتفاق همه شان پر از پیش آمدهای ناراحت کننده یا خبرهای بد اند. منتظر ِ تمام شدن شانیم . منتظر ِ به خانه برگشتن و بودن کنار دوست داشتنی هایمان . منتظر ِ پایان طوفان و آرام شدن مان .

حالا فکرش را بکن این حس های دوست نداشتنی(!) در خانه هم دنبالت باشند . دوست تر داشته باشی که حتی از همان معدود عزیزان ِ کنارت هم فاصله بگیری تا شاید خودت در جنگ با این غول بی شاخ و دم که دارد روزهایت را خراب میکند پیروز ِ میدان شوی . شب ها را تا به صبح بیدار باشی ، با خودت و حس خودت ، شاخ به شاخ شوی که « چه مرگت شده که زمین و زمان را برایم تلخ کرده ای » « دردت چیست که هی راه ِ گلو میبندی » و مقدار ِ زیادی الفاظ ِ رکیک – شما بخوانید فحش- پذیرای خودتان باشید که البته در این جا به علت تردد خانواده از آوردن عین آن الفاظ خودداری کرده و مقدار ِ متناوبی سوت میزنیم سوت... سوت... سوت...

خب داشتم میگفتم شب ها با درگیری هایت بیداری و حتی خواندن کتاب ِ خوبی مثل «درخت زیبای ِ من» و جلد دومش «خورشید را بیدار کنیم» * حال ِ خوب ِ موقتی ای به تو بدهد و دوباره همان آش و همان ظرف ِ مربوط . و روزهایت را - به سبب خود درگیری ها در شب ، ک ب فکرکردن و در نهایت در مثبت ترین حالت به کتاب خواندن منجر شود - تا نیمه های روز خواب باشی که با غر های متعدد همان عزیزان نام برده در بالا ، طرف شوی . و زبانت قاصر تر برای اینکه بگویی دقیقا (!) چه مرگت است و سعی کنی محل گفتگو را ترک کرده و به اتاق پناه برده تا احیانا اخلاق ِ خوش این روزهایت حوالی پاچه و گربان ِ کسی از عزیزان نرود ! یا حتی اگر کسی از این عزیزان متذکر شود که بالای ِ چشمت ابروهایی هستند که انگاری از وجودشان بی اطلاع بودی ، بی خود و بی جهت بغض کرده و دوباره به اتاق پناه ببری و احیانا از خودت بپرسی که چرا گونه هایت خیس شده اند! گونه هایت را پاک کنی و این توده ی ِ عظیم که منجر به راهبندان در گلویت شده است را قورت دهی مقدار ِ لازمی لبخند مشمئز کننده این روزهایت را بزنی و دوباره با زندگی رو به رو شوی !

وقتی این روزهایت همچنان به گل و بلبل بودنشان ادامه می دهند و راه خلاصی را نمی یابی و اتفاق های خوبی که منتظرشانی نمی افتد و .. و ... و .. تو می مانی و آن کسی که این روزها نیازش داری. برای معرفی شخص مربوط باید بگویم : هستند آدم هایی در زندگی هر کداممان که سنگ صبور این روزهای مانند که وقتی نگاهت میکنند انگار تمام ِ ناراحتی ات را از این روزهای دوست نداشتنی میفهمند . به سبب نوع ِ زندگیمان این آدم ها در زندگی هر کداممان متفاوت اند برای کسی مادر اوست برای کسی پدرش ، همسر ، رفیق و الخ . که حتی اگر به سبب مشکلاتشان نتوانی بعض ها و کج خلقی هایت را برایشان ببری و آن سنگ صبور مذبور هم به دلیل ِ مشغله اش نفهمند که تو باز گره خورده است ب روزهایت ، آن وقت است که شروع میکنی به بهانه گرفتن های بیخودی تا شاید او بفهمند !

که اگر او بفهمند و کمی با دلت راه بیاید ، سر به سرت بگذارد و بهانه های بیخودی ات را به رویت نیاورد و بهانه ها و ناراحتی هایت براش مهم شود آن وقت است که کم کم رو به بهبودی میگذاری !

* * *

حالا حرف من با همه ی آن انسان های دوست داشتنی ست که شریک این روزهای کسالت بار ، برای کسی محسوب می می شوند. تو را به جان ِ مقدساتتان در کنار همه مشغله ها و روزمرگی هایتان خوب چشم هایتان را باز کنید و ببینید آیا حواستان بوده است به آن هایی که به نظرتان بهانه های ِ این روزهایشان خیلی الکی ست و زود رنج شده اند ؟!حواستان بوده است به آن هایی که اشک ِ درچشمشان منتظر ِ یک پلک زدن است ؟! مگر چند صباح ِ دیگر زنده ایم که کم دقیق شویم به دوست داشتنی هایمان ؟! مشکلات که همیشه هست مگر نه ؟! ..  



*میخواستم راجع به اون کتاب ها توضیحاتی اینجا بنویسم ولی فعلا مشترک مورد نظر حوصله اش را ندارد . باتشکر روابط عمومی ِ خط تیره !

+ بی قراری

| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۱۸)

...و دوباره با زندگی رو به رو شوی !
...
حالا که بیشتر فکر میکنم میبینم شاید باید با زندگی کنار اومد، روبرو شدن باهاش آدم را از پا درمیاره!
| ز- عین |

کنار اومدن بهتره !
۰۱ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۳۰ زهره سعادتمند
کدوم آدم بی ادبی حواسش به تو نبوده؟
بگو برم دعواش کنم قربونت برم!
| ز- عین |

آدرسشو اس ام اس میکنم زهره :دی
فدا مدا :)
۰۲ اسفند ۹۱ ، ۰۵:۴۴ آهسته عاشق می شوم

اینترنت انگشتی است
که چشم تفکر را
کور می کند!

" علی لاری زاده"

خیره انشاالله
این نیز بگذرد ...
:)
چه بچه خوشکلیه :)
خرگوشای روی لباسشو :)
| ز- عین |

:)
جناب پیران کامنت عالی بود ینی برا همچین متنی .. :دی

نامه ام را پاراف کن حضرت عشق ؛ آرزوی دیگری نـدارم ...

 دُل دُل را ... زین کنید ...

ایمان آوردم امشب ... ایمان آوردم که به ذکر مصیبت حاجتی نیست ... ما را نسیم ِ نام ِ تو دیوانه می کند ... السلام علیک یا مولانا الغریب ...

هرچند به کربلا رفتن خون میخواهد
مام خواستیم بگیم چه بچه ی قابل خوردنی که دیدیم پیش از ما به این نکته اشاره شده.
| ز- عین |

پس به جواب ِ همون نکته اشاره شده مراجعه شود ! باتشکر:)

عکس بده جنازه تحویل بگیر :دی

چقد این نی نی نازه.از ایناییه که آدم دلش میخواد دوتا لپاشو محکم بگیره بکشه و بعد چارتا ماچش کنه و بچلوندش!
| ز- عین |

یواش تر عزیزم خونسردی خودت رو حفظ کن ! میزنی بچه مردمو میکشی تو با این حالت ک ! :دی

این روزهای من هم از همان روز های دوست نداشتنی ست که هر ثانیه اش را انتظار معجزه ای می خشکاند....

...

و هی پشت سر هم"بار دیگر شهری که دوست می داشتم" می خوانم
و از طعم تلخ پوست انار ها می نویسم...
و هی با خود کار های رنگی درد های تازه می نویسم...
...

فقط شاید آنقدرها در خود رفتن هایم برای هیچ عزیزی مهم نباشد
...


روزهایت افتابی رفیق من...
| ز- عین |

کتاب های خوبم این روزها تاثیرشان موقتی است انگار ، حتی کتاب های ِ نادر
حتی اگر برای ِ کسی مهم نباشد - ک هست - همان بالایی مارا بس که نگران ترین است بر احوال ما بانو ... دلت آروم ...



۰۳ اسفند ۹۱ ، ۰۳:۵۴ محبوبــ ِ یار

عکسو دیدم فقط که اونم محشر بود

ماشالا...

سلااااام
چی شده ه ه ه؟:(
این نی نی کیه؟
ماشالا چقد نازه...
خوب باش خب؟
یاعلی
| ز- عین |

سلآاااام / بچه ی مامانشه :دی / خب ! : )

۰۳ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۴۹ سیدمهدی ربیعی
این بچه نمک چیکار داره اینجا؟
| ز- عین |

ب ِ نظرم باید عکسو بردارم :|


خدا هدایت کنه اونی که تورو درک نمیکنه:D
| ز- عین |
الــــــــــــــــــــــهی آمین / امشب هئیت دعاش کن بلکم ب ِ راه ِ راست برگشت :دی


اصلا به نظر من پستو پاک کنید (پاک کنید ایهام دارد!) عکس همین بچه پر رو رو بذارید.
| ز- عین |

ایهام ِ خوبیه ِ
باید زودتر پاک شه !
: )
با ایهام البته

ترجیحا سکوت !


| ز- عین |
...


وووووییی

نی نی ه تو حلقم خوااااهر :دی
| ز- عین |
بزرگ نیست یه مقدار ؟ :دی
در راستای بروز عواطف به طفل فوق :
چقد خواستنیه،‌ باید اینو چلوندش لهش کرد اصن :)
ما از هرکی خوشمون بیاد .. نی نی میبینمش :دی

( ســـــــــــــــوووووووت :دی )l

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">