- خط ِ تیره -

آپلود عکس
هرجا که خسته از عکس گرفتن، نشسته بودم بالای سر ِ مزار ِ شهیدی، یا نوشته بود «شهید عباس ... » یا «شهید ابوالفضل ... » برای پنجمین بار که تکرار شد، به خودم آمدم. گریه ام گرفت. اول صبح که با دل شکسته وارد بهشت شده بودم قبل از اینکه شاهد1 را آماده کنم برای عکس گرفتن، وقتی مابین قبور شهدا راه میرفتم. زبان به گلایه گشوده بودم که، «مثل اینکه زهر رو فراموش کردین!» باز شرمنده نگاهشان شده بودم.


1. اسم دوربینم
| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۵)

من چی هستم؟ :(
سلام ابجیا و داداشا.خوبین؟خوش حالم برگشتمو باز میبینمتون.هرچند رو بعضی لینکای دوستان که کلیک میکنم دیگه تو جمعمون نیستن.من یه مهمونی خداحافظی دارم و دعوتنامه فرستادم براتون.قدمتون سرچشم با نفس های اخرم.
عباسی...
حسینی...
حسنی...
همیشه دوس داشتم اسم بچمو بذارم عبّاس ..
نشد :(

| ز- عین |
ان شاء الله بچه های بعدی و بعدی و بعدی ... خدا یک پسر صالح و سالم بهتون بده و اسم آقامون عباس رو روش بگذارید :)
چقدر خوووب

لطفا سر بزنید با شاهدتا ن بر سر مزار عزز ما در بهشت ...:)

چتربازی در امواج زندگی نامه شهید غواص جواد شاعری...
| ز- عین |
عزیزتان را معرفی کنید. با افتخار زیارتشان خواهیم رفت.

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">