- خط ِ تیره -

آپلود عکس

از دیشب که با صدای بابا پای تلفن بیدار شدم که: "شما سریع تر برو خونه، رسیدی به من خبر بده، تو راهم باهم در تماسیم." و بعدتر چشم های چهارتا شده و موهای آشفته ی خواهرم که نگاهم کرد و گفت: ترکیه کودتا شده. تا او برسد خانه و خیالمان کمی راحت شود. اینکه با دلنگرانی گزارش اسکایپی #مجید_اخوان را که خودش را به دل ِ حادثه سپرده بود از شبکه خبر دیدیم؛ مردمی که جلوی تانک ها میخوابیدند،  صدای تیر و درگیری، صدای جنگنده های هوایی.

از دیشب که نگرانی مان فراتر از مرز های جغرافیایی تا مرز ِ قلبِ تپنده ی پاره ی تنمان، کیلومترها دورتر از وطن رفت و خواب به چشممان نیامد، به یادتان هستم. که مردم ِ ایران و سوریه و یمن و کشمیر و عراق و فلسطین و لبنان و ترکیه و فرانسه برایت فرقی ندارد؛ همه ی مظلومان عالم برایت عزیز هستند. که قلبت برای همه ما میتپد، که نگرانمان هستی. چون صاحب ِ ما تویی، صاحب این زمان تویی و ما بی حکومت تو در این برهوت ِ دنیا یتیمیم، زودتر بیا.


| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۲)

خونه ما از صبح شبیه سرکنسولگری ایران تو استانبول شده اینقدر که تلفنش زنگ خورد و مراجع کننده داشتیم :))
۲۷ تیر ۹۵ ، ۰۷:۲۹ انــــــ ـار
یتیم آخرالزمانی...
بیچاره های سرگردان...




زودتر بیا حضرت صاحب...

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">