- خط ِ تیره -

آپلود عکس

برای میلاد بانو شعر میخواند. از خودش، از برادرش، از پدرش، از پدرمان.."علی امام من است و منم غلام علی".نمیدانم چطور به این بیت رسید اما من را برد به هفت سالِ پیش. آخر میدانید هفت سالِ پیش. هفت سالِ قمری پیش. درست همین ساعت ها،-برای اولین بار- رسیدم نجف.هنوز نرسیده بودیم به هتل که مسئول کاروان به راننده گفت اتوبوس را نگاه دارد.اشاره به پنجره های سمت چپ اتوبوس همان و دل سپردگی ما همان.نجف بودیم،ابتدای شارع امام صادق.خوش منظره ترین خیابانِ نجف.انتهای خیابان، طلایی های گنبدِ بزرگ امیرالمومنین دلبری می کرد"علی جانِ..علی جانانِ"مداح ول کن نبود،آنجا را میشنیدم اما جای دیگری سیر میکردم.

"السلام علیک یاعلی ابن موسی.." آخ بابا ببخشید ما تنها امامی که از نزدیک سلام داده ایم امام رضاست..[کات]"تو چندبار رفتی کربلا؟ شش بار".."یعنی اینقدر بیخودم که فقط یه بار رفتم؟".."یه نفر جا داره کاروانمون برای اربعین.میای؟"[کات] "ببخشید فقط شماره شما رو داشتم امسالم اربعین میبرید"..."پر شده"..."یاد ما باشید"..."همین الان از اداره گذرنامه زنگ زدن انصرافی داریم فقط سریع بهم بگو میای؟ اسمت رو بدم؟" [کات] تو ایام اربعین یه سفر یه ماهه به عراق هست یه مدتش هم خادمی صحن حضرت زهرا.بریم؟"[کات] "نیرو زیاد آوردن".."عراقی ها اجازه نمیدن".."تفتیش وایمیستین؟".."خود صحن حضرت زهرا هم که نه، قسمت اسکان زائرا".."دستشویی میشورین؟"...دو روزی که به سختی گذشت [کات] "حالا شما به این شماره زنگ بزن".."گفته بیاین صیدالاوصیا".."خادم میخوایم برای حرم".."شیفت ها شش ساعتست".."پاسپورتاتون رو تحویل بدید نشان های خادمی رو بگیرد".."بهت و شکر" [کات] "شما فارسی چقدر خوب صحبت میکنید".."خادم ایرانی هم داره اینجا؟".."چجوری خادم شدید".."تبادل شو برو کنار ضریح".."یاالله زائرا.. یاالله عزیزتی..طریق".."حاج خانوم خدا خیرت بده حرکت کن"..عزیز نچسب به ضریح".. "خدا نگذره ازت تو که ایرانی ای چرا نمیذاری من از اینور برم".."کربلا کدوم سمته خانوم؟"[کات] شمایل خادمی روی چادر..صورت روی ضریح گذاشتن بالای سکوی خادمی قبل از تبادل..شکستن بغض در اتاق استراحت خدام..خواب نباشه؟ [کات] "ایرانی؟مشهد؟سیده معصومه؟" -دست هایش را به نشانه ی دعا بالا میبرد- دست روی چشم میگذارم و سر تکان میدهم.هنوز مشهد روزی ام نشده اما سلام همه شان را در آن سفر دوماه بعدش به قم رساندم به بانو. به قول عرب ها به سیده معصومه.مگر نه سیده بانو معصومه؟ کات؟ نه! به امید خدا و مهربانی لطف نگاهشان این داستان ادامه دارد هنوز...

| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۰)

هیچ حاشیه ای هنوز نگاشته نشده است

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">