- خط ِ تیره -

آپلود عکس

 

بسم رب الحـ سـ یـ ن

پیش نویس : این پست نذر ِ مادریست ...

گداشدن به در خانه ی دوست قصه ی دیدن اوست؛ ورنه نان شب را،هر گدایی دارد ...

 

 

از خود فرار کردم و لا یمکن الفرار
امشب دوباره آمده ام بر سر قرار
رسوای خویش گشت
ـ م و غرق خجالتـ م
من آمدم ولی تو به روی خودت نیار...
من در میان راه زمین خورده ام بیا
از بس که بار آمده بر روی دوش بار
آن قدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
امشب که گریه های تو باران گرفته است
از چشم خشکــ ـسال منم قطره ای ببــار
اصلا وکیــل مـا تـــو و مـا هیچ کاره ایم
ما خویش را به دست تو کردیم وا گذار

در انتظار آمدنم ایستاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
امشب برای این که بیایی به پیش ما
انگشت روی روضه ی دلخواه خود گذار
امشب مرا به خانه ی مادر ببر که باز
آنجا نشسته چشم کبودش به انتظار
ما را ببر که گریه بریزیم پشت در
مانند بچه های عزادار و بی قرار


رحمان نوازنی

.

.

.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

حضرت عشق میبینی ؟!

یک عده مجنون جمع شده ایم کنار هم ... کافی است کسی بگوید ... آب ... ما با دل های عطشانمان هروله می کنیم به آن سمت ... یکی تازه از بهشتـ ـتان برگشته ... حالا مهجور کرب و بلاست ... همین امشبی که ما در خانه هایمان نشسته ایم و دل ها مان را فرستاده ایم به صحن و سرایت ... علی اکبر و مصباح عشق می کنند در بین الحرمین ... میگویند شب های جمعه آنجا غوغاست ... من که ندیده ام ... به چشم ِ سر ندیده ام ... اما میدانم که هر بار گفته ام ... السلام علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله ... علیک السلام شنیده ام ... نه ! نه ! اشتباه کردم ... همیشه سبقت سلام از خوبان است ...

این که یک شبی را میزبان دل های کربلاییان باشم ، آرزو داشتم ، اما جرئتش را نه !... آخر چه میگفتم وقتی که هنوز   ز ه ر ا   کربلا را ندیده است ؟! ... تا اینکه کربلایی رائح پیشنهادش را داد ... چه چیزی بهتر از اینکه میزبان دل های مجنونین الحـ سـ یـ ن باشم ... شاید به سبب شما ، دل ِ بی قرار ز ه ر ا هم به نگاهی مورد لطف واقع شود ...

امروز از صبح دلشوره داشتم برای امشب ... دل توی دلـ م نبود ... میدانستم قرار دلـ م را در صفحه آخر زیارت نامه سید الکریم می یابم ... همن جا که از قول امام هادی نوشته است ... «اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت می کردی، چون کسی بودی که قبر حسین (ع) را زیارت کرده است» ... سیدالکریم را زیارت کردیم به نیابت از همه تان ... زیارت نامه خواندم به نیابت از همه تان ... از هر سمت و از هر باب که میرفتم برای زیارت دوباره کنار ضریح باب الکریم پاهایم توان رفتنش را از دست میداد ... باید مدد میگرفتم برای امشب ... نشستم ، به واژه نمی آمد بی قراری دل ... قطره  قطره اشک شدم به پای ضریحش ... ضریح را چسبیده بودم ... گفتم میشود یک روزی شش گوشه را به آغوش بکشم ؟... چشم هایم را بستم دلم شش گوشه را دخیل بسته بود ... نگاهم را بالا بردم ... بستمش ، گفتم می شود روزی زیر قبه اش ، آرزویی جز خودش را نداشته باشم ؟... ضریح را بوسیدم ... نمیدانم چرا بوی سیب می آمد ، دیوانگی هم عالمی دارد ... گفتم می شود روزی بشینم ، پاییش پایش بوسه باران کنم  ضریحش را ؟!... گفتم می شود من را کربلا ... نه ! نه ! می شود مارا کربلا ببری ؟! ...

گفتیم این پست را نذر مادرش کنیم ...دنباله چادرش را بگیریم در کوچه های مدینه و دامن کشان برویم تا کربلا ... شاید اگر همگی با هم برویم ، عدو بی حرمتی نکند به مادر ِ اربابمان ... الهی بشکنه دست مقیره ...

گفتم دست !!! ... دست از جان شسته بود که دستانش را داد برای برادر ... عباس نمیخواست خجل بماند در مقابل کودکان ِ حسین ... اگر آب را به خیمه گاه نمیرساند ... چگونه می توانست چشم به نگاه ارباب بدوزد ؟ ...

گفتم نگاه !!! ... گفته بود چند قدمی در مقابلش راه برود ... می خواست نگاه کند پسرش را ... علی اش را ...

گفتم علی !!! ... گفت نمیگذارم ببردیش ... نمیگذارم ... آنقدر زد تا رهاکند علی را ...

گفتم زد !!! ... سه سالش بود ... دیگه آب نمیخواست فقط بابایش را ... چشم عمه اش را دور دیدند ... زدند ...

گفتم آب !!! ... گفت به پدر که تشنگی توانی برایش نگذاشته ... کاش نمیگفت ...

دست / آب / نگاه / اضعرش / جوانش / خواهرش / دخترش / آتش / خیمه / نه !! در ... / گلو / پهلو / گوشواره / گهواره / ...

در را زدند / آتش زدند  در را / خیمه را / زدند صورت را / زدند گلو را / زدند دختر را / زدند ... زدند ... زدند ...

ز ه را ، روضه خواندن بلد نیست بیایید مجنونین الحـ سـ یـ ن ... بیابید علی را .. نه ح س ی ن را ...

بیایید ... قافله آماده ی حر کت است ...

.

.

.

حسین جان نگاه کن تا ما آب شویم و تو سیراب ...

دعای قافله : اللهم یا رب الحـ سـ یـ ن بحق الحـ سـ یـ ن اشف صدر الحـ سـ یـ ن بظهور الحجة علیه السلام ...

 

*** 

 

خاکستر عکس داد ، شعرمان را ره-گذر ، انگیزه را رائح ، دلگرمی اش را همه ی شما ، ز ه ر ا هیچ نداشت، کم و کسرش را بگذارید به پای روسیاهی من ، کاش قافله یمان را خوبان همراهی کنند تا خود ِ کربلا ...

.

.

.

لحظه صفر عاشقی رسید ، بیایید ...

 

| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۲۳۵)

یا لثارات الحسین
من هم بودم امروز
انجا
سید الکریم را میگویم...
بی قراریمان را کجا داریم ببریم؟
| ز- عین |
ارباب خودت بگو ... کجا ببریم بی قراری دل را ...
باذن الله
و
باذن ذبیحه
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۰۱ ترتیل آیات
بنام ارباب ...
پیامبر یک زمانی گقته بود
ساقی یک جمع خودش باید اخرین نفری باشد که اب میخورد
و عباس

با این که اخرین نفری بود که دستش را توی اب فرات کرد
ولی اب نخورد

چون انهایی که منتظرش بودند
هنوز
تشنه
بودند...
.
.
.

قصه ی صوتی کربلا
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۰۳ جنجال یک سکوت
بسم الله...
یا الله

یا زهرا

یا ثارالله
مصباح و علی اکبر هم اگر یادمان نباشند الان
ما اما یادشان هستیم.....

میگویند خیلی صفا دارد...
خیلی...
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۰۴ ترتیل آیات
بخوان روضه خوان بخوان ...
| ز- عین |
.
به اذن مادر ارباب
که
الان باید کربلا باشد...
شهرری خانه من است
خوب می دانم حال و هوایش را
روز ها بوی شوق دارد
شوق رفتن به میدان
و عصر ها
هول و هراس فرار!
شهرها کوچه دارند
کوچه ها خانه دارند
خانه ها
در
.
.
.
مدینه شهر پیغمبر
...
.
بسم الله ...
.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۱۰ ترتیل آیات
شنیده ام دلت شکسته خواهر ...

راست است ؟ شکستن دلتان؟
یابن الشبیب
ان کنت باکیا علی الشیء
فابک للحســ ین!
باذن الله
و باذن رسولش ...
و باذن م ا د ر ...
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۱۱ جنجال یک سکوت
صبرا
التماس دعا گفت
گفت از طرفش بگویم
مولا
عطش
کرببلا
کشت مرا...
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
اکشف کربی
بحق اخیک الحسین ...
روضه خوان امد
زائر بخووان
شادی من از فرط غم توست حسین
چون سوخته ی غم تو هستم شادم
دل هامان را روانه ی صحن و سرایت کردیم
ای حسین جان ...
ای
آرام
جان ما ...
ای
ارباب
خوب ما ...
روح و روان ما ...
ای
امیر
باوفای ما ...
ای دین و دنیای ما ...
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۱۴ منتظر ظهور
آخرین شب جمعه شعبان
کجایی
ای منتقم خون حسین(ع)
عزیز علیّ ان اری الخلق و لاتری
منجی انسانیت اینجا شرایط جور نیست!شرمنده آقاجان!شرمنده
قسم به جدت ظهور کن
اللهم عجل لولیک الفرج
دیوانه ام اما شفا هرگز نمیخواهم
خیلی دعا کردم که بیمار شما باشم
| ز- عین |
.
با همه رو سیهی لغزش و غفلت هایم

باورم نیست که در میکده راهم دادند
سایه ی روی سرم ... چه کنم

با آتیش جیگرم ... چه کنم

یه زنِ تنها ... با حَرَم چه کنم

.

.

.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۱۵ جنجال یک سکوت
همه می ترسند شروع کنند
از بس دل ها اینجا...
یا ایها العزیز...
کاشکی من
باغبون باغ گل یاس میشدم
روضه خون حرم حضرت عباس میشدم
| ز- عین |
.
یه اسم.......که جسم....منو میلرزونه اونم حسینه......
یه شاهه.....که ماهه.....شب چهارده بین الحرمینه.....
وای چقدر زیبایی کربلا...رویایی کربلایی...دریایی کربلایی....پایتخت دولت عشق بن الزهرایی
| ز- عین |
.
یه زن تنها...
آه...
به من خسته ی غم زده رحمی

به دلِ جون به لب اومده رحمی

نرو نرو ... یه نگاه به حرم کن

به حرم رحمی ...
.
.
.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۱۹ ترتیل آیات
بسم الله الرحمن الرحیم ...

یا حسین ...

قلبم شکسته اما اندازه ی سرت نه ....
آشفته گشتم اما مانند پیکرت نه ...

...
چیزی که می خوام بپرسم اینه:
کجا داری می ری؟!
چرا
منو نمی بری؟
حسین این دم آخری
چقد
شبیه مادری...
بسم الله
م ا د ر ....
میخ ببخشید وظیفه میخ تا جایی که یادم می اید وصل کردن بود
نه فسخ کردن ...

یک سوال میخ گرما از خود عبور می دهد ؟؟؟
| ز- عین |
.
الان انکسر ظهری

و قلت حیلتی....


الان....



الان...
صل الله علیک یا عشق
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۲۰ جنجال یک سکوت
زائر
برای روضه خواندن یکدفعه نمیروند سر اصل مطلب
بی انصاف!این دل است...
شرحه شرحه می شود...
ارباب
اینجا روضه خوان زیاد است
این ها همه عاشقند
نه
دیوانه اند ...
دیوانه ی تو ...
کربلایت ...
فرزندانت ...
پدر و مادرت ...
این ها مجنون تواند حسین جان ...
آقا به نگاهی ...
یا حسین ...
| ز- عین |
.
تو دلِ من غم عالمه ... رحمی

دور و بر ما نامحرمه ... رحمی

تو رو به چادر خاکی زهرا مادرم ... رحمی

.
.
.
بخوان روضه بخوان
من این بغض را از حرم سید الکریم نگه داشتم برای امشب ...
ز ه ر ا روضه خواندن بلد نیست ...
میترسیدم امروز همراهم اشک هایم را ببیند
دیرتر رفتم ...
حالا فکر کن چطور دلش می آمد روی کبودش را ...
.
غم های من از ضربت میخ است به دیوار
آن میخ که پرهای تو را بست به دیوار
آنکس که هوادار علی بود چو اسفند
در آتش در سرخ شد و جست به دیوار
این کوچه در باغ بهشت است و به ظاهر
خورده ست چنان کوچه بن بست به دیوار
هرچند که آن کوچه و خانه دگر نیست
اما اثر سیلی در هست به دیوار
از کوچه به خانه دو قدم بوده و مادر
صدبار در این فاصله خورده ست به دیوار
با قد خمیده کسی از دور می آید
یک دست به پهلو زده یک به دیوار
حسین جان
داداش
کجا میخوای بری ...
چرا ...
مادر کجا ....

خانه
خانه از این طرف است ....
ببین که پام لرزونه ببین که دستام بی جونه

بیا بریم خیمه ببینی ... داره تو خواب ... با ترس و لرز ... رقیه روضه میخونه

.
.
.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۲۴ جنجال یک سکوت
رائح!
میشود بیشتر روضه بخوانی
دلسوخته تری...
دل ِ سوخته را زودتر می خرند...
نمی خواستم آقا ...
به خودت قسم ...
اما دیدی حالم را ...
باز سفرنامه ی کربلا خوانده ام ...
باز حالم دست خودم نیست ...
من کجا و میان این خوبان کجا ...
بابی انت و امی ........یا جدا
این
آتش ِ
در خانه است
یا آتش ِ
دل ِ مادر
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۲۵ گمنام مثل پدرم
نه دیگه طاقت خوندن ادامه مطلبو ندارم ...
سوخـتـــــم با بند بند حرفهایت ....
یاحســــین ....
قافله آماده ی حر کت است ...
از روز هفتم بود که....

عباس چند باری با نافع بن هلال و تنی چند از اصحاب رفتند برای سقایی...

نافع در اسارت کشته شد..
با بازوهایی شکسته....

انگار هر کس هوای سقایی به سرش میزند

قبلش باید
قید دست هایش را زده باشد
| ز- عین |
.
زهیر
ز ه را
شافی
رائح
مهجور
رهگذر
صبرا
سپهرا
و بقیه دوستان

خاکستر جلوی ضریج علی بن موسی رضا دارد
می خواند اسم ها یمان را ...

برات کربلا شاید ...
| ز- عین |
.
مادرم
نقش زمین
گشته
کجایی
فضه؟!!
بذار بخوابه شاید نبینه

که تن ِ تو به روی زمینه

یکی با خنجر رو سینت ...

.
.
.
نشسته بودیم روبه روی بانو ...
گفتم : می دونی که امشب هیئت داریم ؟
گفت : آره ... خوندم ... ولی تو یه چیزی موندم !
نوشته بودن که می خواهیم "ارباب" رو از کربلا بکشونیم اینجا !
آخه مومن ... اگه تو باشی ، دیدن "مــــادرت" رو ول می کنی ؟ اونم شب ِ جمعه ای که قراره مادر بیاد به دیدنت ...
.
نگاهش کردم و ... [نقطه] گذاشتم ...
.
امشب مادری تا صبح دور پسری می چرخد ... غریب ِ مادر ... ح س ی ن ...
| ز- عین |
.
به مادر دم گهواره ... رحمی

به گوشهای پُرِ گوشواره ... رحمی

میزنه حرمله خنده به اشکام ... نداره رحمی
.
.
.
میــــــــ کشیـــــــ مرا حسینـــــ
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۲۹ ترتیل آیات
مشغول استراحتم ای زخم لج مکن
وقت نماز شب نشده پس تو هم بخواب

ای زخم لا اقل دهنت را کمی ببند
ترسم زخنده ی تو شود دیده ام پر آب ....

...
مگر چیزی گم کرده ایی که
دست...
روی
زمین می کشی؟
مادر زائر
خانه را ...
پنجره فولاد رضا برات کربلا میده..........
یعنی امشب....به به
چادرم سوخت پرم سوخت چه باید بکنم؟!
بار اخر اما
عباس با امام رفتند سقایی

دشمن میان انها حائل شد

جدایشان کردند...

امام تیر خورده بود

صاف توی گلویش

امام برگشت...


عباس اما ماند...

قول داده بود
.
.
.
.
.


عباس دیگر برنگشت
تو دعای منی تو ذکر منی
ذکر و فکر و دعا نمی خواهم

هر طرف رو کنم توئی قبله
قبله! قبله نما نمی خواهم
کند این چادر من گیر به پایی فضه!!


فــــــ ضــــ ه!!!
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۳۲ جنجال یک سکوت
فضای هفت تا آسمون گرفته
زینب یه گوشه ای زبون گرفته

از بس که گریه کرده توی خیمه
سپیدی چشاشو خون گرفته...
همان شب مصیبت همان شب که م ا د ر را.........همان شب که دستان......
همان شب....مقداد بود ابوذر بود سلمان بود....اما نمیدانم چرا مادر در را...............
.
.
بخوان زائر
باید
خودت
یاری کنی
ورنه
محال است
بوسه بگیرد
از گلوی پاره زینب ...
| ز- عین |
.
.
شافی دروغ بود که ذوالجناح تنها برگشته ؟؟
.
ایهام و استعاره و تمثیل و نقطه چین
آسان که نیست شاعر چشمان او شدن ...
چه کسی گفته ؟

به او بگو شافی گفت
عیب دارد مگر
ارباب
مادر را هم بیارود؟؟؟؟
؟
؟
؟
تا آن زمانی که به یادم هست داداش
وقتی
که
می رفتی ت
تنت
پیراهنی بود ...
دسته های هیزم است که مردم می آورند و در پای در ریخته میشود

گویی دین دارد از بین میرود که اینقدر غیرت نشان میدهند که همه میدانند هر کس امروز بیشتر هیزم بیاور فردا منصبش بالاتر می شود این اولین لشگر کشی منافقین و غاصبینه که به خانه وحی هجوم می آورند میخواهدند خانه را با اهلش به آتش بکشند

من نگران حسنینم نگران زینبم و وای به فردای اسلام و حال و روز اهل بیت پیامبر شعله های آتش از لابه لای در خود نمایی می کرد نزدیک و نزدیکتر میشد هیزم ها که هر لحظه شعله ور تر کم کم شعله های هیزم در را در خود گرفت در می سوخت و دل پیامبر را میسوزاند نه! این در که میسوخت تمام هستی در آتش بود حال نیمی از در خانه سوخته من که کار را تا به اینجا دیدم آماده فدا شدن برای امام و همسرم شدم پس دو دستم را به دو گوشه در میگذارم و با تمام قدرت آن را فشارم نهیب آتش کاملا به صورت من میخورد حرارتش را حس میکردم ولی از جایم تکان نمی خوردم هر چه میخواهد بشود، ناگهان عمر با پایش به شدت به در کوبید در از جایش کنده میشود و به روی من می افتد من که فرزندی در رحم دارم منی که محسن در رحم دارم بی طاقت نقش زمین میشوم سپس می نالم فضه........ فضه........ بیا که بچه ام را کشتند
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۳۵ ترتیل آیات
پریشان زینب س
.
.
.
یک مشت استخوان چه کند رختخواب را
هر جا ردیف شد سر خود می گذاشتم

فکری بحال زینب بی خواب من کنید
ای کاش مرده بودم و دختر نداشتم ...
رفتی که
اشک خواهرت
را در بیاری
بغض گلوی
دخترت
را در بیاری
آیا نمی شد
ای سلیمان زمانه
قبل از سفر
انگشترت را در بیاری؟
مادر تنها نمیگذارد ارباب را...


پسر را که بیاورید

مادر می یاد.......
یک سوال

چرا کنار هاون چند قطره خون بود ...

مادر که راه می رود ...
| ز- عین |
.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۳۷ جنجال یک سکوت
ترتیل آیات!
از ع.ب.ا.س بخوان...
اصلا مگر فرقی می کند ...؟
دیدار پسری و مادری ...
.
همین که نام ح س ی ن جاری شد ، بوی سیب می آید ...
| ز- عین |
.
میدانستم دلت تاب نمی اورد پسر قین

ناسلامتی....

بماند!

جامعه اینجا هم هست

میبینی؟؟
کسی از مشک
نمی گوید
شب جمعه نشستن
در بین الحرمین و
زل زدن به آن پرچم سرخ
چه حالی دارد ...
حتما الان
عده ای دارند طواف می کنند ...
چه میخانه ای ...
اگر ساقی حسین است
من می نخورده مستم ...
حالا
برای بغض‌هایم
راه‍ــــــ ‍‍‍ـــی پیدا کنم

برای دلت‍ــنگی‌هایم چه ک‍ـنم؟!!!
ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود...

دارید روضه ارباب میخوانید
و من همچنان زل زده ام به مانیتور...
و همچنان نفس می کشم...
و همچنان ....
زائر

نزن

..
.
.
.
.
.نزن
...
.
..
تو بد میزنی




.
.
.
.
.بی رحمانه


نزن مسلماننیم همه....

.
.
.
.آه
زائر
شنیده ام صدای هاون برای
پوشش صدای آه آه مادر بود!

درد پهلو کم نبود!
بچه ها مس ترسیدند خب
میان در و دیوار
بین کوچ‍ــه پس کوچ‍ــه‌های م‍ــدینه

طنین نامت
سایه سار اش‍ـک‌های مادر اس‍ــــت
جدال نابرابریست
میان شش گوشه تو
و دل من...
به فکر ِ دل ِ س‍ــادات هم باشید..

اینجا

کم می‌آورند

زیر ‌ِ بار ِ کلمات‌تان..

اشک ریختن رمق می‌خواهد

دیگ‍ــــر ندارم‌ش..
زین‍ــب جان!

از زبان ِ فاط‍ـــمه شنیده‌ایم که "ت‍ــو"

آفریده شدی تا زینت پ‍ــدر باشی

تکیه گاه اباالفض‍ــــل

و پناه حس‍ــــین
دیدی وقتی از یک عزیز از دست رفته ای
نشانه ای لباسی عکسی
چیزی داری
عشق میکنی دست بکشی رویش
بببویی اش
ببوسی اش...


..
.
.
.
از ارباب کهنه لباسی لااقل میگذاشتید برای زینب
.
رهگذر راست میگوید
این کلمات بی رحمند ...
نشستن پای روضه مرد میخواهد مگر نه شافی؟
.
این ها یک سری سوال است ....

در تاریخ نخواندم که موهای ز ی ن ب شانه نکرده باشد ...

حتا روز ها ی اخر ...
رقیه ی بنت الحسین!
به قول حاج منصور: من یه دختر سه ساله داشتم!
دست به سینه می شوید ...؟
مگر نه اینکه امشب همه "یک جا" جمع اند ...؟


اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَهِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ،

وَمَعْدِنَ الرَّحْمَهِ، وَخُزّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْکَرَمِ، وَقادَهَ الاُْمَمِ، وَاَوْلِیآءَ النِّعَمِ،

وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ، وَدَعآئِمَ الاَْخْیارِ، وَساسَهَ الْعِبادِ، وَاَرْکانَ الْبِلادِ، وَاَبْوابَ الاْیمانِ، وَاُمَنآءَ

الرَّحْمنِ، وَسُلالَهَ النَّبِیّینَ، وَصَفْوَهَ الْمُرْسَلینَ، وَعِتْرَهَ خِیَرَهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ

بَرَکاتُهُ ...
مرد
میخواهد

مرد


تمام زورم را زدم
امروز
کنار سید الکریم


مرد شدن

به یک روز میسر نمیشود انگار....


.
.
.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۰:۴۵ ترتیل آیات
...

چگونه بخوانم ... من حتی در کربلا و حرمش از عباس رو ضه نخواندم ...

ولی یک بیت ...و یک گریز ... یا علی برایم بس است .

از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود

صحنه را عباس اگر می دید بی شک مرده بود ...

تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است
عمه ی سادات را کوچک کسی نشمرده بود ...

........................

عباس ع؟
قطعا میدانی اگر بدنی آب نداشته باشد پوستش خشک می شود ..
وای بر حال روز خواهرت زینب ...
با هر ضربه ی تازیانه زخمی در بدنش سر باز می کرد ...
پ ر ی ش ا ن ز ی ن ب ...
از ارباب کهنه لباسی لااقل میگذاشتید برای زینب
.
.
.
.
.
از اصغر گهواره ای لا اقل می گذاشتید برای رباب
این چشم ها برای که تبخیر می شود ؟

این حلقه ها برای چه زنجیر می شود ؟

پیراهن محرم من را بیاورید

دارد زمان هیئت من دیر می شود

با روضۀ حسین نفس تازه می کنم

وقتی هوای شهر نفس گیر می شود
دیدی وقتی از یک عزیز از دست رفته ای
نشانه ای لباسی عکسی
چیزی داری
عشق میکنی دست بکشی رویش
بببویی اش
ببوسی اش...
.
.
میدانی شافی
آنقدر بچه ها با یادگاری های مادر هر روز اشک می ریختند که حضرت گفت فضه همه را جمع کن چند روز بعد فضه گفت آقا جان امروز ح س ی ن بچه ها را صدا زد گفت یک یادگاری از م ا د ر پیدا کردم همه رفتند سمت در هر کدامشان........
آخ...
خاکستر حالش عجیب
غبطه می خورم به حالش ....
می اید ...
سادات داریم؟؟؟؟
در آن سحر
خرابه
هوایش گرفته بود!
مادر ج‍ــــان‍

داغ ِ نبودنت

نه فقط ایام ِ فاطمیه‌ام را

که کل ِ روزگارم را سیاه کرده‌ست..

همیشه‌ی من، بی تو

مرگبارترین فصل خداوند است برای ِ من..

تو بگو کی لباس ِ عزار از تَنَم بُرون کنم؟!!!
زورش نمی رسید کسی را صدا کند
از گریه ی زیاد صدایش گرفته بود...
رقیـــه!
یا حسین!
.ابوتراب در مسجد نشسته بود
.
.
.وقتی خبر دادند

می امد سمت خانه

زمین میخورد....

.
.
.
.
.ارباب هم یکجا بدجوری زمین خورد...
| ز- عین |
.
http://lassarat.persiangig.com/audio/Delaye%20bitab.mp3
کاش کسی می‌شنید:

هم‍ـــدم عل‍ـــی را

از علی مگیر..
.
می کشی مرا حسین
چرا من دق نمیکنم در بین روضه هاتان ؟؟
.
اَینَ المُرتَجی لِاِزالَةِ الجَورِ وَ العُدوانِ
.
.
.
.
برای آمدنت کدام س‍ـــــند تاریخ را باید واسطه کرد؟‍‍!!!

دست‌ه‍ـای بسته حی‍ــدر؛

یا پهلوی ِ شکست‍ـه‌ی م‍ـــادر.. ؟!!!
دریــاب ... من ِ بی دست و پا رو ...
.
.
.
ستاره ها رو ...
اگر کسی صاحب مجلس را دید
به ما هم بگوید...

.
.
.
.
امروز کسی در مزار، میان قطعات شهدا
خداحافظی کرد و رفت پابوسی عمه‌ی سادات..
کاش به حرمت ِ خاک ِ شهر ِ کریمه‌ی اهل بیت و قرابت‌ش با خاک ِ جمکران..
.
.
کمی آرام گیرد دل ِ بی‌قرار ِ ما..
افتادم از نفس
خوش به حالتان!


یک نفر روضه را تا قتلگاه ببرد!
کربلا رفته ها...
یک سوال شب جمعه دیدید؟؟؟؟؟؟فقط بهم بگویید دیدید....
شب دلای بی تاب.
.
.
.
.تو هم دلتو بردار....
نه رائ‍ــــــــــح!

قتلگاه نه..
نزدیک قتلگاه بشوید

من میروم
.
.
.
ادمیزاد تا حایی طاقت دارد اخر!



امروز یک نفر من را برد انجا..
.
.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۱:۰۱ جنجال یک سکوت
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل
من سوی قاتل...
شب ِ جمعه‌ی کربلا مجنون‌ت می‌کند مهجور...

مجنون‌تر از هر دیوانه‌ای!

مخصوصاً وقتی زیارت ِ شب ِ جمعه‌ات

اولین نگاه ِ تو باشد به شش گوشه‌ی حسین!

اولین زیارتت.. اولین ملاقات.. اولین دلبری..
دیدن قتلگاه

با آن نور ِ قرمزش.. توی کربلا.. توی حرم..

نه! من یکی نیستم!!!
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۱:۰۳ ترتیل آیات
خبری نیست از تو و کفنت
یوسف من کجاست پیرهنت

یادگاری ز جنگ حک شده است
مهری از سم اسب بر بدنت

تا خود حشر بر سنان لعنت
که فرو کرده نیزه در دهنت ...

...................................
بس است بخدا در حاشیه ی این هیاتم ...
زبان بدهند بیچاره خواهم کرد ...
رهگذر یعنی دیدی؟؟؟؟بانو را دیدی؟؟؟پدر 1172ساله را دیدی؟؟؟؟
رهگذر شب جمعه رفتی تو کنار شش گوشه....؟؟؟
روضه قتلگاه؟؟؟نه رائح من دیگر نمیتوانم....
.
قتلگاه ...
واااای تصور دیدنش را هم ندارم ...
.
شب نیمه شعبان حاج سعید مارا برد خیمه گاه
یادت می آید شافی
همانجایی که آخرین نگاه ارباب به آن بوده است
.
قتلگاهت نگو که غوغا بود
سر پیراهن تو دعوا بود
دیدی یک نفر وقتی مریض میشود همه ی خانواده هوایش را دارند؟؟
.
.
.
.عباس که از نفس افتاد

هم برادش را پیدا کرد

هم مادرش
در این جمه غیر من ى روسیاه کربلا ندیده مثل اینکه نداریم
دعا میکنید من را هم راه بدهند ...؟؟؟
نزدیک مغرب است خدایا چه می شود؟

کشتی شکست خورده دریا چه می شود؟

از لاله های خون جراحات زخم عشق

مقتل ز عمق فاجعه دریاچه می شود

با چکمه های بند نبسته رسیده شمر

با زخمهای سینه بابا چه می شود

قاتل ز بس برید از نفس فتاد

ای سر بریده بعد تو با ما چه می شود

نزدیک مغرب است چه باد مخالفی

نزدیک مغرب است ندا داد هاتفی :

ای کشته فتاده به صحرا حسین من

ای میوه رسیده زهرا حسین من

آن کهنه پیرهن که خودم بافتم چه شد

ای بانی قیامت کبرا حسین من

یادش به خیر شانه زدن های موی تو

ای صاحب شفاعت عظما حسین من

چشمت زدند عاقبت این هرزه چشم

قربانی حسادت دنیا حسین من

مغرب شد و گذشت وَِ حالا شب آمده

بعد از تمام حادثه ها زینب آمده

زینب رسید و خاطره ها را مرور کرد

از بین نیزه های شکسته عبور کرد

آهی کشید و گفت «أأنت اخی»حسین

اینجا گریز روضه ی ما جفت و جور کرد

بشنید یا «اخی الیً»صبور باش

دل را به امر حنجر پاره صبور کرد

در آخرین دقایق گودال قتلگاه

هر نیزه ای به گونه ای عرض حضور کرد

قلب ز شعله دلخورش آتش گرفته است

ناگاه دید چادرش آتش گرفته است
پیرمردان نا توان حتا
.
.
.
بچه ها!
تصور می خوادا!
پیرمردان نا توان حتا
حتا
حتا
با عصا می زدند
بر دهنت
رفتم مهجور..
شب ِ جمعه اولین شبی بود که من زائر کربلای حسین بودم..

شش گوشه بی‌جانت می‌کند اول‍ـــــ ..
اشتباه می‌کنند می‌گویند وقتی ببینی ضریح‌ش را جان تازه‌ای می‌گیری..

آنقدر اشک می‌ریزی که انگار رمق می‌رود از تن‌ت..
از خودت.. از چشمت..
و تصویر شش گوشه غرق می‌شود میان ِ پرده‌ی ِ اشک‌‌ت..

توصیف نمی‌شود اینجا..
من یکی که نمی‌توانم.. بلد نیستم بگویم از عشق‌بازی‌های آن شبم..
.
.
التماس ِ دعا از شما..

تاب ِ ماندن نیست دیگر.. اینجا.. سنگینی‌ش کمر می‌شکند از من..
من نرفتم...................
نرفتم....
ز ه ر ا


بروی به حق ِ مادرم زهرا..


یاعلی../
بین ِ من و سرت اگر افتاد فاصله
اما هنوز سایه ی ِتو مستدام بود ...

سرها به نیزه بود ، ولی حجم ِ سنگ ها
معلوم بود
حمله کنان بر کدام بود ...
.
رهگذر بمان دعای آخر مجلسمان با تو باشد سادات ...
.
در نگاهت قمر،قمر داری
جلوه عشق شعله ور داری
بین جنگاوران قوم عرب
از همه بیشتر جگر داری
پسر بوالعجایبی عباس
مثل حیدر تو هم، سپر داری؟
یکه تاز غیور میدان ها
دل شیر و سر خطر داری
بر سر شانه هایت ای سردار
پرچم عزت و ظفر داری
تشنه ام،ساقی شکسته سبو
جرعه آبی بده اگر داری؟
بد زمین خورده ای!ای پناه حسین
زیر این نعل ها کمر داری؟
سهم تو تیر های پر دار است
در عوض جای دست،پر داری
چقدر گریه کرده ای!بس کن
جگری سرخ در بصر داری
گمشده گوشواره دخترکی
غیرت الله،تو خبر داری؟
چشم خود را به روی نیزه مبند
با در قافله تو سرداری
ماهی و هم کلام خورشیدی
روی نی عالمی دگر داری
ای عموجان رقیه پرسیده
خبری تازه از پدر داری؟
من
زائر
دیگر
توان
هیچ چیزی را ندارم
و رسمن
قلبم درد می کند
و نفسم سنگین است
و طاقت ندارد ...
من دلم می خواهد
نفس بکشم نفس ....
تنگ است دلم ...
همین
سلام ...
.
دوستان اگر رفت یک کربلا رفته این وظیفه را به عهده بگیرد
برای ره گذر خاکستر صبرا و عزیزانی که دوست داشتند باشند هم دعا کنید
برای وائل نیز امن یجیب بخوانید التماس دعا داشت
و برای دل هایمان
برات بگیرید ...
.
.
نفس من نیز زائر
برای دلت تنها روضه خواندی
کاش میشد در بین همین روضه ها جان میدادم
.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۱:۱۹ جنجال یک سکوت
بگذارید برای دعای آخر مجلس
یک روضه قتلگاه
برایتان بفرستم
فقط اگر دلش را ندارید
لطفا
گوش
ن دهید...
رهگذر؛
بخوان دعا... دعا اثر دارد!
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۱:۲۰ جنجال یک سکوت
روضه مقتل...

http://s1.picofile.com/file/7104213224/123.mp3.html

و

التماس دعا
گرچه اتش بر نبی و آل او باشد حرام

سینه ی گل از فشار تیزی مسمار سوخت
امروز که انتهای دنیای م‍ــن اس‍ـت

آغ‍ـاز تمام ِ آرزوهای م‍ــن اس‍ـت

بی‌سر، پهلو شکسته.. بی‌رم‍ـــق، غری‍ـــب..

اینگ‍ـــونه ش‍ــهادتی تم‍ــنای م‍ــن است..
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد..
.
اگر چیزی امشب اینجا بد بود
بگذارید به حساب رو سیاهی ِ ز ه ر ا ...
.
در پایان
مهدی جان
ببخش
اگر
امشب
بدخواندیم
از روی دل سنگی خواندیم
و نفهمیدیم
با دل تو چه کردیم

رفقا التماس دعا
دارم به این فکر می کنم که

چقدر غروب این هیئت شبیه به غروب کربلا ست!


دوستان شنیده ام؛ سکوت عجیبی گرفته بود فضا را!
هر روز به پای غمت گریه میکنم
.
.
.
.
عجل الولیک الفرج
کاش

امشب

بین این دستهای رو به آسمان

آرزوی دیرینه زمین مستجاب شود




اللهم عجّل لولیک الفرج..
اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک..
اللهم ارزقنا فی دنیا زیارة محمد و "آل" محمد و فی آخرة شفاعة..


جمیعاً التماس دعا
برای یک جانباز ِ دردمند هم دعا بفرمائید..
یاعلی../
شافی
زهیر
زهرا
رهگذر
زائر
رائح
جنجال یک سکوت
و بقیه دوستان التماس دعا....التماس ک ر ب ل ا
من نمی دونم با این سیاهی م براتی به دستم می رسد یا نه!
اما شما رو به خدا؛ اگه یه نفر گرفت برات زیارتو حتمن دعا کنه منو

من می دونم اینجا کسایی هستن که فردایی پس فردایی می گویند ما می رویم کربلا... از همین الان می گم- داستان منو می دونین- تو رو خدا دعام کنین

احساس می کنم شما از کنارم می گذرید و می روید توی حرم!
از بغل کسی که تا 40 کم رفته است
من کیم که دعا کنم؟

کسی بوی سیب به مشامش رسید؟
؟
؟
؟
؟
.
شافی
زهیر
رهگذر
زائر
رائح
جنجال یک سکوت
مداد تراش
م ه د ی
م ص ط ف ی
مهجور
عاشور
ترتیل آیات
گوشه نشین
همه آنهایی که بودید
که دلم را هوایی کردید
که مجنونید
دعا بفرمایید دل آقایمان را ...
التماس دعای فرج
خوب میزبانی نبودم میدانم
اما صاحب اصلی این مجلس کس دیگری بود
کربلا نصیبتان ...
.
قبره فی قلوب من والاکم...قبر شش گوشه تو دلهای ماست حسین جان...

مثل همه شهدایی که کربلارو ندیدن ولی کربلایی شدن...اره..چون ارباب اومد سرشون به دامن گرفت با خودش برد غازریه
.
.
.
پس هرچند دورم از حریمت.. ولی دلم به گداییت خوش است
دعا کن شافی
بوی سیب را پای ضریح سیدالکریم به مشامم رسید
یعنی کسی امشب برات گرفته است
خوش به سعادت خاکستر ...
پنجره فولاد رضا برات کربلا میده ...
.
آقای ِ غریب ِ این روزهای‌مان را فراموش کرده‌ایم

به حق امام زمان‌مان:

اللهم احفظ امامنا خامنه‌ای
وانصر من نصر خامنه‌ای
و اخذل من خذل خامنه‌ای
و ایده و انصره به نصرتک العظیم..

الهی آمین..
ای معبود دوست داشتنی !
از میان ظلمتی که بر درون و بیرونمان سایه گسترده
روزنی به روشنایی .::مـهـدی::. بگشا تا بهانه ای برای زنده ماندن پدید بیاید...
.
سید مهدی شجاعی
.
.
.
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۱:۳۶ جنجال یک سکوت
راستی
دوستان
هفته دیگه
اگه روضه ای برپا کردید
جای حقیر رو خالی کنید
از حریم امام رئوف از پشت پنجره فولاد
بیاد سینه زنان امشب هیئت هستم
ان شاء الله...
| ز- عین |
.
شهرری
شش گوشه میدیدم
نه جهارگوش!
| ز- عین |
.
امشب هم کسی برا فرجت سجاده ایی وا نکرد...و انگار که ما بدون حضور تو راحتیم
یا الله ...
امان از غریبی...
دلم آیه صبر می خواهد...
گفتم به روضه میشوم امانخواندیم...
این دردها...
فقط
...
اه
خدا خیرت بدهد
رائح سوخته دل
ز ه ر ا ی حسرت به دل!

شهادت در رکاب منتقم خون ارباب نصیبتان



رائح؟
..
..
.
کربلا نبردندت
تا کربلا
را بیاوری
.
.
.سرش این بود انگار


یاعلی
....

روزی ات شود کربلا...

فقط، وقتی رسیدی

من

...................
| ز- عین |
.
رفتم 3 وعده به دیدار عشق
اما
رفتن های من کجا و
این قافله عشق...
کربلا رفته غمی دارد به وسعت دل کربلا ندیده ی در انتظار اما...
خوشا به حال آنکه نرفته
تیر هنوز در چله دارد...
کمان قد را خم می کند تا تیر رها شود...
اگر رها شد خدا کند قلب را بدرد...
| ز- عین |
.
از لحظه صفر عاشقان جا ماندم و بی اذن آمدم و دیر ... اما
دلم اینجا بود و دلم کربلا...
میدانید هر کس را عاشورا و کربلایی است و شاید...
.
نه سپهرا جا نمانده ای
من جا مانده ام که مجنونین الح س ین رفته اند و نتوانستم دلـــ م را بردارم و بروم
کربلا نصیبت
همان که دلت کربلا بوده بس است ...
.
جا مانده ام از اینجا و کربلا اما
شب آخر برای مادرم مقتل حسین خواندم...
به همین نشانه دلخوشم مادرم و حسین...
مادر و حسین ...
برای مادر روضه حسین خواندن...
یا زهرا...
حسینت را بخوان امشب به اندوه تمام دلها...
حسین دلم ...
مادرم...
و کربلا و دیگر هیچ...
.
هئیت تمام شده است و
حسینیه خالیست و
زه را و دلی که همچنان بی تاب ى کربلاست
حضرت مادر ببخش که خوب میزبانی برای عزادارهای پسرت نبودم
کاش صاحب اصلی دل هایمان امشب اینجا بود ...
دعایمان کن مادر ...
که سخت محتاجیم
.
...
صلی الله علیک
یا
ارباب...
ز ه ر ا
خاکستر دیر رسید
به
قافله
ولی
چشم دوختم به ضریحی که امشب عجیب
ش ش گ و ش ه شده بود
اسم تک تک
شما
را بردم...
دستم که به پنجره فولاد رسید
ش ش گ و ش ه
را خواستم
برای
همه ی گریه کن ها و روضه خوان های امشب...
مدت هاست
پشت در هر هیئتی ک می روم
راهم نمی دهند
دیپورت میشم از فرودگاه پرواز کربلا
حتی تر از امام زاده ی محله مان
چ برسد ک ر ب ل ا
می گویند بلایی برای هیئتمان
شاید بو می دهد گریه ام
شاید هم اشک های نداشته ام زیادی آبرویم را برده
نیامدم چون
آن شب
دیشب را می گویم
می خواستم
هیچ جا
نباشم ...
حتی در خواب ...

اما
خوشم
ک مهمانی خدا
گبر و ملحد و مسلمان
نمیشناسد
شاید امیدی بود ب فردا ...

اگر رسیدیم ...

دعـ ــ ـ ـ ـ ـ ـ ـا
تکه
تکه
..ـ ــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــــ ـ ـ ـ ـ ــــ ـ ـ ـ ــ ـ ــــ ـ ـ ـ ــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــ
..........................................

جا مانده ام...

بــــــــــــــــــــــغــــــــــــــــــــض
سلام
جاماندیم از قافله عاشقی و محروم شدیم از این سفر
محروم مان نکنید از دعای خیر عاشقان...
یاحق/
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۱۶:۱۵ دلتنگ شهدا
من در این بزم جایی نداشتم
...
حسین جان
این پیامهای اخری خودش روضه بود به خدای علی...
دلم گرفت
.
.
.
.هیئت میخواهم .
.
.
.
۰۸ مرداد ۹۰ ، ۰۱:۱۶ سید محمدرضا
رحم هم خوب چیزیه
قصد جونمونو کردین اینجا؟؟؟

راستی حسین جان، گفته اند تشنه بودی؛ اما مولا، مگر نیست که؛ لقد احصیناه کل شی فی امام مبین. پس قصه ی عطشت چه رازی دارد؟ به گمانم تشنه بودی اما نه تشنه ی آب. تو تشنه ی تشنه کردن بودی. آمدی تا تشنه ی خدا کنی، خلقی را که در عطش غفلت، کشیدند بر ولی الله تیغ جفا

راستی رفقا، حسین را منتظرانش از تیغ گذراند؛ نکند انتظارمان انتظاری باشد از جنس انتظار کوفیان
۰۸ مرداد ۹۰ ، ۰۷:۱۷ ترتیل آیات
سلام ...

عشق حسین ما را تنها نمی گذارد ...

ممنونم . بابت بساط روضه یتان . ممنونم . لایقید . الحمدالله .
احسنت. نذرتان قبول باشه انشاءالله. انشاءالله به زودی قسمتتون بشه همه آن چیزایی که با چشم دل به این خوبی داری میبینی.
گفتی آب
.
شنیدی مرده و قولش؟
عمو با آب برمیگرده ...
کربلایی شوی زهرا جان
هم ولایتی نیستیم که خودمان را جا دهیم بین خوبان هیئت ش
به حال دل ما هم دعایی کن که سخت محتاجیم
یاعلی
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى‏ مِنْ شَعْبانَ، فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ

دیشب چقدر دلتنگ مسجد کوفه شدم...
و محرابش

محراب علی...
امشب دل رسوای ما ، دارد هوای کربلا ...
.
بسم ا...
الرحـــــــــــیـل!
الرحـــــــــــــیـل!
قافله را میبرند یا خودش میرود؟
قافله قافیه فاصله است...
اگر کسی جایی...جامانده که نه!نطلبیده بزم بود چه؟!
دلش چه؟؟....
اینجا چه خبر است؟!
چرا همه جا روضه ای ست...
شاید...
کاش مختار...
...
اگر مرا رها کنی...
بی همگان به سر شود...
مگر کفن به کربلا...
ای زینت دوش نبی...
وای وای وای جانم حسین ح س ی ن حس ی ن ح س ی ن
...حـ سـ یـ ـن امیر
ونعم الامیر...
ماه رمضان شد، می و میخانه بر افتاد

عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد (حضرت امام)

التماس دعا
یا زهرا
۰۹ مرداد ۹۰ ، ۱۵:۲۰ سرباز گمنام
سوگند به خدا هر کس از شما به حال منتظران حقیقی از دنیا برود، نزد خدا از شهدای بدر و احد افضل است.
امام صادق(ع)،کمال الدین،ج2
به امید دیدار حضرت
سرباز گمنام(59)
سلام وبه خیلی قشنگی دارین، لطفا به وبه منم یه سری بزنید و اگه خوشتون اومد لینکم کنید.
می‌نویسم باران؛
تو بخوان گریه ابر

می‌نویسم اندوه؛
تو بخوان یک دلِ پُر

می‌نویسم ویران؛
تو بخوان غصه پرپر شدن یک گل سرخ
تو بخوان باغ شقایق در خون

می‌نویسم هجرت؛
تو بخوان راه ز خود تا به خدا

می‌نویسم هجران؛
تو بخوان جاده‌ای بی‌پایان

می‌نویسم زینب؛
تو بخوان صبر حیا دارد از او

می‌نویسم حیدر؛
تو بخوان سروِ شکسته، اکبر
تو بخوان نیزه و تیر و اصغر
تو بخوان مشک و رشادت عباس
تو بخوان زینبِ کرارِ علی
تو بخوان ام‌بنین

می‌نویسم ایثار؛
تو بخوان خیمه و آتش، ایمان
تو بخوان کودک و لیلا، قرآن
تو بخوان محو ولایت گشتن
تو بخوان مهر و ادب
تو بخوان حر ریاحی
تو بخوان روز بلا

می‌نویسم خفتن؛
تو بخوان کودک شش ماهه به خون
تو بخوان اکبر دلداده به خاک
تو بخوان ساقی تشنه در آب

می‌نویسم ای وای؛
تو بخوان حیرت زینب، هرگز
تو بخوان ماه دو عالم بی‌سر
تو بخوان دشمنی آل رسول
تو بخوان نامه‌ی ننگین بشر

می‌نویسم مهمان؛
تو بخوان رسم نوازشگری کوفه و شام
تو بخوان گریه و مسلم، هانی
تو بخوان کاش نیایی مولا

می‌نویسم مهدی؛
تو بخوان منتقم آل علی

می‌نویسم دورم؛
تو بخوان پر گنه و رو سیهم

می‌نویسم بطَلب؛
تو بخوان مهر علی در دل توست
تو بخوان ذکر حسین بر لب توست
تو بخوان فاطمه در روز شفاعت با توست

می‌نویسم قاسم؛
می‌نویسم عباس؛
می‌نویسم طاقت، صبر، وفا؛
می‌نویسم زینب؛
می‌نویسم یاران؛
می‌نویسم لیلا؛

می‌نویسم اما
تو بخوان
عشق، ادب، کرب و بلا
یاصاحب الزمان...
.
.
.
صلی الله علیک یا ارباب...
| ز- عین |
صلی الله علیک یا ارباب...
ز ه ر ا
از
کودکی
هر وقت دلم میگیرد و بغضی گلوگیر پیدا میشود
به حسینیه سر میزنم...
این روز ها هم که
دلم بهانه گیر شده است و...
.
.
.
کارم شده اینکه بیایم اینجا
بروم خانه ی علی اکبر
شاید کسی باشد در حسینیه
شاید
ما
در
شاید
ارباب...
سلامی میدهم و بی جواب بازمیگردم...
.
.
.
.
.
.
.
دلخوشی و دلگرمی ام شده همین پست های
هیئت وبلاگی...
.
.
.
.
صلی الله علیک
یا
ارباب...
| ز- عین |
.
چشمان خیس علقمه امواج رود بود
آن روز رود شاهد کشف و شهود بود
شکر خدا که راه تماشا گرفت خون
آخر هنوز صورت مادر کبود بود
این قصه آب می خورد از چشم شور ماه
نسبت به ماه طایفه از بس حسود بود......

کل ارض کربلا.....
حتی اگر
خانه ساقی باشد.....
ساعت 00.00 جمعه...
باشد که آدینه موعود را با همین چشم ها ببینیم....
یا صاحب الزمان...
.
.
.
امشب
شب ِ جمعه
شب ِ
زیاتی
اربابمان
ح س ی ن
است...
.
.
.
.
دل است دیگر...
چقدر این شب ها
نجف میخواهد...
ایوان طلا...
خانه ی پدری...
.
.
.
.
ز ه ر ا
چند شب دیگر
پدر
هست...
چند شب مانده تا یتیمی...
چند شب مانده تا زینب
حسن
ح س ی ن...
| ز- عین |
.
ز ه ر ا
چند شب مانده تا یتیمی...
چه میکنند بچه ها...
بمیرم برای خانم حضرت زینب
ز ه ر ا
چند فرق شکافته دید خانم...
امان از دل زینب...
یاصاحب الزمان...
| ز- عین |
یا ابانا ...
صلی الله علیک
یا ارباب...
.
.
.
.
این ثانیه های گذرا صبر ندارند...
شب های مناجات و دعا صبر ندارند...
ز ه ر ا
امروز
بیست و چهارم بود...
بیست
و
چهارم...
.
.
.
.
یاصاحب الزمان...
۱۲ شهریور ۹۰ ، ۲۳:۲۹ جنجال یک سکوت
بسمک اللهم
هیئت سایبری این هفته
.
.
مکان: جنجال یک سکوت http://y-h.blogfa.com
زمان :شب جمعه این هفته.دهم شوال .ساعت 00:00
.
.
ان شاء الله همگی برای امادگی چهت کسب توفیق
با دانلود بخشی چهل دقیقه ای از سخنرانی
استاد شهید مطهری
پیرامون امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی از سخنان این شهید گران قدر بهره مند شویم.
.
.
http://radiomaaref.ir/ProgramsList.aspx?ParentID=17
یا زهرا...
۲۹ شهریور ۹۰ ، ۰۱:۳۳ هیئت سایبری الرحمن
صلی الله علیک یا ارباب...
.
.
قسم به آنچه که میدانید
و
قسم به آنچه که نمیدانید که
این شب ِ جمعه از آن شب جمعه هاست...
.
این شب ِجمعه ی هفتم میرویم
-خط تیره-
همان اولین خانه ای که میزبان هیئت شد و الان شش شب جمعه هیئتی
از آن شب میگذرد و
-خط تیره-
عازم عراق ح س ی ن است.
یک تنه قرار است دل "الرحمن" ی ها را بردارد و ببرد کربلا.
.
.
هفت خان کربلا -خط تیره-...
این شب ِجمعه از آن شب هاست...
.
خیمه ی عزای حضرت ارباب را این هفته، پنج شنبه 31 شهریور
رأس ساعت صفر عاشقی(00:00)
ـــ خــــــــــــــط ِ تیـــــــره ــ میزبان خواهد بود.
.
.
http://khate-tire.blogfa.com
.
.
.
.
صلی الله علیک یا ارباب
یااباعبدالله...
.
.
.
آه
دل است دیگر...
ز ه را
دلم که میگیرد
فقط
ایوان نجف و خانه ی پدری را میخواهد...
یا امیرالمومنین
ز ه ر ا
هنوز نرفتی دل نگرانم
دل نگرانم که چطور خواهی برگشت...
نه زهرا
همان جا بمان
همان پایین
کنار ش ش گ و ش ه
همان پایین پا بمان...

ز ه ر ا
کربلایی
رفتی پایین پا...
گفتند برایت کجاست آن پایین...
گفتند برایت شش ماهه در آغوش ارباب است...
گفتند برایت
با چه زحمتی جمع کرد آقا زاده را ارباب
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبام ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...
دیدی...
.
.
.
.
صلی الله علیک یا ارباب
یادت هست؟!
آن بالا نوشته ام برایت...
دلم که میگیرد
فقط
ایوان نجف و خانه ی پدری را میخواهد...
یک گوشه بنشینی و مفاتیح را باز کنی
اول امین الله
بعد نادعلی
بعد که حالت حسابی گرفته میشود خطبه ی فدک خواندن دارد...
روضه ی
ما
در
بخوانی با پدر اشک بریزی...
کربلایی
بگو برایم
رفتی خانه ی پدر...
...
.
.
.
لال شدم
تمرین میکردم که برگشتی بیایم و کلی به آتش بکشم دلت را
ولی
نه
.
.
.
.آه
یاامیرالمومنین
دل است دیگر...
این خانه
این پست
این صفحه ی مستطیل شکل و کوچک
همیشه باید باز باشد...
اصلا برای دلم این حسینیه چیز دیگریست...
.
.
.
.
عجیب حال و هوای محرم است در دلم
امروز ساقی پیامک داد به تقویم عاشورای سال 61
20 مهر بوده...
.
.
.
یعنی داریم نزدیک میشویم...
بی ربط مینویسد این دلم
حالش خراب است تو توجه نکن...
جایی ندارد برای حرف هایش جز
این خانه
این پست
و این صفحه ی مستطیل شکل کوچک...
ز ه ر ا
داریم نزدیک میشویم به عاشورا
و
هنوز ح س ی ن تنهاست
شافی میگفت از اینکه آقا مهدی زیبای فاطمه نمی آید میشود فهمید که ح س ی ن هنوز تنهاست...
.
.
صدای هل من ناصرش بلند است و من
سکوت
سکوت
سکوت...
کربلایی
دقت کردی
زیارت و زیارت نامه ی هیچ امامی
لبیک ندارد جز زیارت ارباب
آنجایی که میگوییم لبیک یا داعی الله...
این لبیک هم یک جو اقتداست به عاشقی ارباب که لبیک گفت به دعوت خدا...
.
.
.
.
چقدر دلم تنگ است برای آن ورودی حرم که همیشه در گوشهایم صدایی نبود جز
لبیک یا ح س ی ن
لبیک یا ح س ی ن
لبیک یا ح س ی ن
| ز- عین |
اگر نه باید میمردم
صلی الله علیک یا ارباب...
.
.
.
یا صاحب الزمان...
صلی الله علیک یا ارباب....
ز ه ر ا
ببین...
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/905.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/954.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/949.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/890.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/915.jpg
.
.
صلی الله علیک یا ارباب
صلی الله علیک یا ارباب
صلی الله علیک یا ارباب...
اربعین نزدیک است...
.
.
.
این پست
این صفحه
شده حسینیه دلم...
خسته و خراب
می ایم سلامی میدهم و جواب.........
یا صاحب الزمان...
مثل هر شب جمعه که اگر کربلا نباشی دلت میگیرد
باشی هم میگیرد...
نباشی ذکر لبت میشود سلام به آقا
باشی هم میشود...
امشب هم شب جمعه ست و من...
صلی الله علیک یا ارباب...
.
.
.
یا صاحب الزمان...
صلی الله علیک یا ارباب...
صلی الله علیک یا ارباب...
صلی الله علیک یا ارباب...
یا صاحب الزمان...
.
.
خب کربلایی
تا قبل میامدم و بی صدا
سلامی میدادم و میرفتم...
مگر میشود کربلایی باشد و شب جمعه
بی روضه...
دفعه اول...
نه
صبر کن...پست کربلایی رفته ها بیایید بود؟
۱۵ دی ۹۰ ، ۲۲:۲۲ - ز ه ر ا -
قطره قطره اشک شدم به پای ضریحش ... ضریح را چسبیده بودم ... گفتم میشود یک روزی شش گوشه را به آغوش بکشم ؟... چشم هایم را بستم دلم شش گوشه را دخیل بسته بود ... نگاهم را بالا بردم ... بستمش ، گفتم می شود روزی زیر قبه اش ، آرزویی جز خودش را نداشته باشم ؟... ضریح را بوسیدم ... نمیدانم چرا بوی سیب می آمد ، دیوانگی هم عالمی دارد ... گفتم می شود روزی بشینم ، پاییش پایش بوسه باران کنم ضریحش را ؟!... گفتم می شود من را کربلا ... نه ! نه ! می شود مارا کربلا ببری ؟! ...


ببین چی نوشتم
وای فاطمه
منم بردن
این چشای بی لیاقت کربلا دیده
ایم چشای بی حیا کربلا دیده و نمرده ...
گفتم می شود روزی بشینم ، پاییش پایش بوسه باران کنم ضریحش را ؟!...
.
.
.
این روز ها خجالت میکشم برم گوهرشاد و چشم تو چشم حضرت سلطان بگم
آقا کربلا میخوام
آخه یادم نمیره اون روز که خیره شده بودم به ضریح و کربلا کربلا میکردم
شب جمعه نرسیده بود مادرم گفتن آماده ای
کربلایی؟؟؟؟
زهرا
خیلی بی شرمی هس
برم بگم آقا کربلا رو بده قول میدم بعدش دیگه...
زهرا
این چشای بی حیا کربلا دیده و نمرده ...
اون روز معلممون داشت درس میداد
حدیث خوند از آقا امام صادق
کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا...
.
.
.
آبرو داری نمیکنیم هیچ حداقل بی آبرویی نکنیم...
داره دیر میشه
میترسم میترسم
اسم مادر مسئولیت آور هست زهرا
وقتی بهت گفتن
فاطمه
زهرا
یعنی که...
۱۵ دی ۹۰ ، ۲۲:۴۸ - ز ه ر ا -
فاطمه دلــــ م حرم آقام اباالفضلو میخواد
کاش ما هم لحظه آخر بتونیم لبخند آقامونو ببینیم ...
.
.
.
.
گفتم امشب بیایم اینجا
تو این حسینیه قول بدیم به خانوم
که کنیزی کنیم...
زهرا
فردا جمعه است...
امشب شب جمعه است
حضرت مادر کربلا
امید دارم که زیر قبه برامون دعا کننو دعای مادر
زیر قبه...
به خودش قسم دیر میشه و میترسم...
بیا امشب
همین جا
عهد ببندیم که کنیزی کنیم
یاصاحب الزمان
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/905.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/954.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/949.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/890.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/915.jpg
ببین...چشم ببند...
اسمان تکیه به دستان تو دارد عباس
مرغ دل خانه در ایوان تو دارد عباس
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/475.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/467.jpg
http://www.alkafeel.net/gallery/images2/44.jpg
السلام علیک یا ساقی...
دخیل یا ابوالفضل...
.
.
.
ز ه ر ا
به امام رضا قسم من ایمان دارم به این پست و صفحه
برای من شده حسینیه
خودت خوب میدانی
جای مقدسی شده برایم...
امشب
بی شک مادر دعاگو بودند که ما اینجا...
زهرا هر روز صبح یادآوری میکنم
اصلا قرار ما هر شب جمعه
همین جا...
قبل از نماز صبح سلامی بدیم به حضرت مادر و ارباب
و آقا امیرالمومنین
حضرت صاحب هم کمک کنن و کنیزی کنیم
وقف کنیم زندگی مون رو...
.
.
یا صاحب الزمان...
صلی الله علیک یا ارباب...
صلی الله علیک یا ارباب...
صلی الله علیک یا ارباب...
| ز- عین |
اینو دیدی؟؟
۱۵ دی ۹۰ ، ۲۳:۱۹ - ز ه ر ا -
نشسته ام به شوق اذن دخول
بگو نتکانند پادری ها را ...
صفحه که باز شد چشمم افتاد به:
ز ه را
دلم که میگیرد
فقط
ایوان نجف و خانه ی پدری را میخواهد...
یا امیرالمومنین...
.
.
.
.
.
.
.
خانه ی پدر...
بگو نتکانند پادری ها را ...
۱۵ دی ۹۰ ، ۲۳:۲۹ - ز ه ر ا -
حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
به خون نشانده دل دودمان آدم را

غم تو موهبت کبریاست در دل من
نمیدهم به سرور بهشت این غم را

غبار ماتم تو آبرو به من بخشید
به عالمی ندهم این غبار ماتم را

به نیم قطره ی اشک محبتت ندهم
اگر دهند به دستم تمام عالم را

به یمن گریه برای تو روز محشر هم
خموش میکنم از اشک خود جهنم را

اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را

منو جدا شدن از کوی تو خدا نکند
خدا هر آنچه کند از تو أم جدا نکند...
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را...
.
.
.
.
ز ه ر ا
بانو مبارک باشد
از فردا مدال کنیزی آل الله را به سینه داریم
باورت میشود
کنیزی مادر
ارباب
آقا امیرالمومنین
حضرت مولا صاحب الزمان...
برویم که نماز صبح امروز
عجیب نمازی میشود...
.
.
.
راستی بوی سیب میرسد به مشامم...
| ز- عین |
یاعلی
کاش ی لبخند به لب آقامون بیاریم
کاش
کاش
کاش...
محتاجم به قدر...
یاعلی
یازهرا...
چهل روز گذشت
هنوز نفس میکشم...
زهرا
داغ
مصیبت هر شب کافی بود برا هزار بار جون دادن
ول من
هنوز نفس میکشم...
....
صلی الله علیک یاامیرالمومنین
صلی الله علیک یا ارباب...
.
.
.
.
کاش دستم میرسید به آن شبکه های ضریح تا سر میگذاشتم
و یک دل سیر اشک میریختم
برای دلی که حال خوشی ندارد و محتاج است یه یک
نگاه...
صلی الله علیک یا ارباب...
.
.
.
.
دل که تنگ شد
راه نفس هم تنگ میشود...
.
http://www.imamhussain.org/photos/SaveasImage6456x1.jpg
.
.
.
.
شاید ز ه ر ا
نباشد
ولی شک ندارم
صاحب این حسینیه همیشه هست

....
دل که تنگ شد
پر پر میزنم
ز ه ر ا...

....
خ ر ا ب
.
.
.
این رمضان
متوسل شویم به رو سفید کربلا
حضرت جون بن حوی...

۰۹ مهر ۹۱ ، ۱۶:۵۰ خاکستر بودم ، فاطمه میشوم !
برای من
از هزاران که نه ، nها صفحه در این مجازی باد
همین یک صفحه بس ...
.
.
.

صلی الله علیک یا ارباب ..
سلام.خسته نباشیدمیگم!من شاعرم،بچه آذربایجان!
جزتوکسی ندارم وکس رانمیشوم-من نوکرهمیشه آقایی توأم

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">