پیشانی نوشت : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز عاشورا بود// برخلاف سال های دیگه برای ِ ظهر عاشورا مقابل مسجد حضرت علی (علیه السلام) منتظر دسته های بزرگ ِ سینه زنی ِ هئیت دیوانگان حسینی نموندیم. راه افتادیم سمت مسجد صاحب الزمان که از اونجا همراه باشیم باهاشون.چون میدونستم این روز ِ عاشورا فرق داره با عاشوراهایی که به عمرم دیده بودم.
روز عاشورا بود// راه افتادیم از کوچه های فرعی تا برسیم به خیابان آزادی. هنوز صد متری مونده بود تا برسیم به خیابون که صداشون رسید. « یا حسین...میر حسین...». فکر نمیکردم روز عاشورایی بخوان از این غلطای زیادی بکنن. همه وجودم از عصبانیت می لرزید. گروه پنج نفریمون که همه هم خانوم بودیم رسید به خیابان آزادی. ما رو که دیدن جمعیت صداشون بلندتر شد. اونا سمت انقلاب میرفتن و ما برعکسشون.
روز عاشورا بود// وقتی ما چندتا خانوم چادری رو دیدن. شروع کردن سروصدا کردن،بلند شعار دادن.بوق زدن.هو کردن. ناسزا گفتن...
روز عاشورا بود// اولین نفر که شروع کرد به شعار دادن ، مامان بود. دستش رو برد بالا و بلند گفت :«یا ابا عبدالله...». دلم قرص شد تو اون جمعیت به حضورش، هرچی نباشه انقلاب برا نسل ِ اونا بود نه برای ِ من ِ انقلاب ندیده ی ِ جنگ ندیده. بعد از اون دختر عمه ام بلند گفت:«مرگ بر منافق...».صدام از خشم میلرزید :«مرگ بر ضد ولایت فقیه...»
روز عاشورا بود// دستش رو گذاشته بود رو بوق و ریتم گرفته بود باهاش. سرم رو تا پنجره ماشینش پایین آوردم :«عروسی باباته؟». بعد ِ حرف من یه پیرزن همون حوالی حرف زشتی بهم زد.یهو یه صدای آشنا شنیدم که جوابش رو دادو دست منو گرفت و گفت:«آخه شما اینجا چیکار میکنید؟» عموم اومده بود.
روز عاشورا بود// بعد اینکه عمو اومد کسی جرئت نکرد به ماها حرفی بزنه. من اون موقع فهمیدم یه دختر روز عاشورا عموش باشه هیچ کسی حق جسارت بهش رو پیدا نمیکنه. اگه اون عمو ،قمر بنی هاشم هم باشه که دیگه ...بمیرم برای دخترای ِ ارباب... هی میگفتن اگه عمومون بود...
روز عاشورا بود// بابا ماها رو تا خونه رسوند.ولی تا عصر که مردای خونه ِ ما برگردن هیچ کس دل تو دلش نبود.
روز عاشورا بود// بیشتر فهمیدم که چادرم سلاحی ِ که سیاهیش چشم خیلی ها رو کور کرده ...
روز عاشورا بود// همه جا رو دود گرفته بود، خیلی جاها رو آتیش زده بودن ...
روز عاشورا بود// خیلی از اتفاقای عاشورا برام تداعی شد ...
روز عاشورا بود// قلبم تیر میکشید...
دو سال ِ قمری پیش یه روز عاشورایی بود که ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پــ . نــ :
این متن یه چند تا جمله داره که آتیشم میزنه
بابا ما رو رسوند خونه...
عمو اومد...
nemidonam chi begam
faghat ino bedonid ke farzandane khomeynie kabir hanozam zendean
ma az nasle hamon sarbazane kochake emamim ke dar ghondagh ha yeshan bodan
ma az nasle hazrate zahraiiiim
har moghe agha havase sar konad barayash mibarim
gar to havaye sar koni....khangar be khangar mikonim
on roz ro yadam nemire....yek ede mesle shoma....yek ede ham.....albate khob az khejalateshon dar omadim....khodeshon behtar midonan chi shod on roz....zohre ashore in bar ta asr be tol anjamid
eltemase doa