- خط ِ تیره -

آپلود عکس

 

 

 

دستم به نوشتن نمی رود ، دلـــم هم .

دلـــم آرام نیست ، ذهنم هم .

قلمم ناخوش است ، خودم هم .

جوهر قلمم سیاه است ، دلــم هم .

من پر ز خشمم ، خدا هم . من از خودم خدا هم ...

من روسیاهم ، ببخشم ...

 

 

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی(یوسف/53)

من اعتمادی به نفســـم ندارم ، به خودم هم

مرا در پناهت بگیر ، دینم را هم

رحمی نما خدایم ...

 

+ بعدا ً نوشت : 

کل یوم عاشــــورا / 

امام هنوز زهیـــر می خواهد / 

حُـــــر را می پذیرد / 

و برای حبــیــب نامه میفرستد / 

نا امید نباید بود ... 


+ بعدا ً تر نوشت :

بدانید و آگاه باشید که یک موجودی داره با اسم وبلاگ بنده

کامنت میذاره .

فعلا که یه مورد مشاهده شده ( خعلی هم نگران نشین فقط یه جا دیدم :دی)

از فرد مذکور خواهشمندیم 

به این عمل غیر انسانی خود ادامه ندهد 

با تشکر ! 

مامان ِ - خط تیره -   :)


| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۳۸)


"دل
به نوشتن
آرام می گیرد."
امام صادق(علیه السلام) می گوید.
قلمم از غیر تو نوشتن متنفر است ، خودم هم .

سلام
بابا ترکوندی!!!
خیلی قشنگ بود این "هم" بودن ها و داشتن ها...
برای شِفای دلت و قلمت و دستت و خشمت و سیاهیت(که سیاه نیستی مطمئناً)
دعا می کنم...
مرا در پناهت بگیر،دینم را هم و نیز دلم را...
التماس دعا
یاعلی
از خودم پناه می برم ب ِ تو ،
دریاب مرا ..

سلام.
من هم!
دلم هم ...
.
.
.
سلام علیکم
زیبا بود
سلام بانو

تایید میکنم همه را، برای خودم...
سلام رفیق نازنینم.....

چه خوب است وقتی مخاطب آدم ارحمن الراحمین باشد!!
دل و دست و نفس و خود٬ همه از اوست... رحم و پناه و حمایت و دین هم
ارام به لطف و نگاه - او - ...
انشالله ...


للحق
با هر خطش نفس نفس زدم ...
این عکسه همون نقاشیس که مامانت وقتی خواب بودی ازت عکس گرفتن؟ :دی
اپیدمی شده این دست به قلم نرفتن و نچرخیدن قلم بر روی کاغذ

تا صاحب قلم نخواهد نمی شود نوشت

وگرنه به قلم سوگند نمی خورد
گفتم چشمم، گفت به راهش می دار
گفتم جگرم، گفت پر آهش می دار

گفتم که دلم، گفت چه داری در دل
گفتم غم تو، گفت نگاهش می دار

«ابوسعید ابوالخیر»
سلام بانو

زیبا بود

حرف دل این روزای من بود به شدت
۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۲:۲۲ بی نام و نشون
یا ارحم الراحمین
حرف دل بود وبر دل نشست
خوشحالم میکنید بهم سر بزنید
از دست "خودم "
ظلمت نفسی ...
دستت دل ما را هم لرزاند قلمت هم !
۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۴:۳۲ شمع های سوخته
سلام...........
واقعا زیبا نوشتید
جوهر قلمم سیاه است ، دلــم هم .
من پر ز خشمم ، خدا هم . من از خودم خدا هم ...
من روسیاهم ، ببخشم ...
التماس دعا
۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۲۱ کاش مےشد خدا را بوسید...
و ذالنون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین...
فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین...
پس او را اجابت کردیم و از غم نجاتش دادیم و این گونه مومنان را نجات می بخشیم...
قلمم ناخوش است، نفس تنگی گرفته است ...
امروز دنبال یه وبلاگ بودم که همش حرف عشق حسین(ع) باشه و اینجا رو دیدم
شنبه عازم کربلام انشا ا . . . .
خالی ام . خالیه خالی . . .
میخوام پر بشم و برم .
دعام کنید خیلی زیاد منم دعاگوتون کنار حرم حضرت عشق هستم

سلام
الان اونی که واسه من نظر گذاشت خودت بودی یا بدلت؟
التماس دعا
...
مثل همیشه، باز هم!
برای پست‌تان که نظری ندارم. اما یک نفری آمده توی وب‌لاگ بنده کامنت گذاشته و بعد من جواب‌ش را نداده‌م و بعد مثلِ‌ این که سوسک شده بود و بعدِ‌ من آمدم عذرخواهی بعد دیدم این پایین اطلاعیه داده‌اید گفتم شاید شما نبودید بی‌خیال شدم. به هر حال من ذیلِ‌ کامنت دوم همان کسی که می‌گفت سوسک شده عذرخواهی کرده‌ام. همین
ممنون
للأخ السّدید و الولیّ الرّشید الشیخ المفید ..

.
.

ما هم اگر مفید بودیم ..
لابد برایمان نامه می نوشتند دیگر ..
بازم مثلـــِ همیشه بود...ممنون...
جای خوبی دست و پا کردید برای نوشتن.
چه همه دوستِ آشنا....
یا علی
سلام عزییز دل...
مبارک باشه به همه ی اونایی که شایسته ی این روز هستن...
دلم تنگ شده بود هم برای تو ..هم برای اینجا....
من هم....!
۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۰:۵۲ متولد ماه مهر
کیان : راه را بسته بودند از بیراهه رفتم، هر چه تاختم مقصد را نیافتم، وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود.
مختار: شرط عشق جنون است ما که ماندیم‌، مجنون نبودیم...
درود خدا بر خط تیره عزیز خدا یا همون زهرا بانو... همیشه عاشق قلمت بوده ام و هستم و خاهم بود! اون بنده خدا هم که به اسم شما میره همه جا کامنت میگذاره انشالا خدا هدایتش کنه... ومکروا مکر الله و الله خیر الماکرین
با "پیشکشی به پیشگاه حضرت ام البنین" بروزم
۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۲:۰۳ یاس بوی مهربانی می دهد!
لذت بردم.....
+ بعد نوشت!
و ما امیدواریم...
سپـاس از حضـورتـون !
۱۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۶:۵۷ نای دل فقط آه
خوشا آنانکه پا از سر ندونند/مثال شعله خشک و تر ندونند
کنشت و کعبه و بتخانه و دیر/سرائی خالی از دلبر ندانند...
"بابا طاهر"

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">