- خط ِ تیره -

آپلود عکس


من بقیع را ندیده ام

اما وقتی حرف از غربت می شود

دلم میرود تا کنار آن صحن ِ خاک آلود

تا خانه ی ِ پدری ِ حضرت ِ موعود

تا سامــــــــرا ...

 


سامـــــرا ...

  

تی وی ، کارگاه ِ ساخت ِ ضریح امام حسین را نشان می دهد . غرق ِ اشک و محو تماشا شده ام . فرشچیان حرف می زند . روزی ست که عده ای از جانبازان را برده اند به زیارت ِ ضریحی که هنوز عازم بهشت نشده است اما بوی بهشت می دهد. نقش زدن فرشچیان را نشان می دهد . این قلم جز به عشق به چه نیرویی می تواند اینچنین برقصد بر روی ِ کاغد و طرح بر طرح شود نقش ِ ضریحی شش گوشه که جان ِ عالمیان را بر لب می آورد ؟!... این هنر بی عشق حــ سین (علیه السلام) چطور ِ والا می شود ؟!... این هنرمند اگز نگاه ارباب را نداشت چظور اینقدر عاشقانه قلم به دست میگرفت؟! .. و مگر نه این است که و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی ... پدرم مرا نگاه می کند و می گوید اگر آدمی هنر هم دارد باید اینچنین خرجش کند ... هنرمند یعنی این ... این نگاه برای ِ من ِ دانشجوی ِ سال سومی رشته معماری سنگین است و پر از مسئولیت ! ...

 

سفرنامه ی کربلایم  ( + و + ) قسمت سامرایش تکمیل نشده بود . به خاطر خیلی حرف ها که نمی توانستم بنویسمشان . به خاطر بغضی که از سامرا در گلویم مانده بود . از آن پنجره های ضریح چوبی سامرا که چشمم به اسم مبارک امام هادی ( علیه السلام) افتاد . بغضم شکست قبل از هرچیز تنها به زبانم آمد که جانم به فدایت آقا جان ... ( آن روزها وقاحت و بی احترامی ها تا به این حد نبود و امان از کوتاهی ِ یکی مثل من که خودش را محب می داند ... )

 

 نمازم را در سرداب خوانده بودم . آمده بودم در کنار صحن بعد از نماز ظهر و عصر. امام  جماعت حرف می زد . مرد که به لهجه عربی برای ِ ما ایرانیان فارسی صحبت می کرد . از غربت سامرا می گفت . حرف هایش عادی بود . اما برای من مانند روضه . از اینکه نماز های مغرب و عشا تنها در حضور بچه های ِ کارگاه ِ بازسازی حرم خوانده می شود . جماعتی محدود که در این غربت به عشق کار می کنند و کار می کنند و ... کار نه عاشقی می کنند .

 

نشته بودم کنار صحن خاک آلود . یاد نگاه آن روز پدرم افتاده بودم . یعنی من ِ ایرانی ِ به اسم شیعه ی ِ محب ِ اهل ِ بیت . که به علم شاید می فهمیدم بزرگترین گنبد جهان همینی بوده است که روزی بر فزار آسمان های سامرا می درخشیده و حال عده ای عاشق تر جمع شده اند تا دوباره از نو بسازندش چطور است و چگونه باید ساخته شود و چطور باید اسلام را در نقش و نگار طرحی که برای حرم می ریزند نشان داد . اسلیمی ها و نگاره ها  خطاطی ها و همه و همه ی ِ هنری که باید اسلامی بودنش مزین این صحن و سرا باشد . یعنی کاری از دستم بر نمی آید ؟!...

 

تکه های آیینه ی آیینه کاری هایی ک ب زمین افتاده بود را ، که خودم را شکسته تر در آن می دیدم ، برداشتم . یکی از کارگرهای مسلمان که هندی بود وقتی مرا دید رفت برایم  از کارگاه مقداری از آیینه ها و خاک داخل حرم را  آورد. کاش می توانستم به او بفهمانم که چقدر جایگاهش برایم غبطه ناک است . هنر نداشته ام که هیچ ، کاش می شد یک روزی مثل آن ،آن جا کارگری که نه تمرین عاشقی کنم .

 

آرزوی بزرگی نمی تواند باشد وقتی که با خدا  باشیم و برسیم به کن فیکونی ِ ذات خودش که اگر نگاه ِ حکیمانه اش را به جان ِروح و روان ِ درگیر نفسم بیندازد آنقدر شافی ست که این دستانم بزرگ شوند تا روزی لایق نگاه لطف حضرت مادر شوند و با هنر نداشته ام اما به لطف ِ نگاه حضرتش آن قدر طرح بزنم و طرح بزنم که بشود ضریح و بارگاه برای بانوی جهانیان . آنقدر این دست ها لایق شوند تا هنر نداشته شان خریدنی شود برای ِ حضرت ِ موعود تا طرح یزنم و طرح بزنم و مهدیه ای برای ِ حکومت عدل ِ مهدوی را نقش بزنم .

 

ورای حد ِ تقریر است شرح آرزومندی ... این آرزو به قوت خود باقی است پس دعا بفرمایید قد و قواره ی حقیرمان آن قدر شود که خدایم این لطف بی نهایت را حقم بکند . دعایم بفرمایید که این دستانم آنقدر ، حتی گناه نکرده را در پیشگاه خدای تواب اقرار کند و آن قدر فرصت دست گیری و طرح زدن در راه حق را داشته باشد که این آروز برایش محال نباشد .

 

 

+ تذکـــر نوشت :

 چقدر به این موضوع فکر میکنیم 

که کاری که در حال ِ انجامش هستیم

لبخند ِ رضایت ِ حضرت ِ صاحب الزمان

شاملش می شود یا نه ؟!

 

+ دعا نوشت :

رب زدنی علمـــا ً و عملا ً و ایمانـــا ... و هنری که لایق خریدن باشد توسط دردانه های ِ آفرینشت ....

 

+ برای عضویت در هادی نت برگرفته از نام امام نقی علیه السلام بر روی لینک رو به رو کیک کنید . [ لینک ]

+ قلمت حق رفیق ... پیشنهاد می کنم بخوانید ...   ( شافی


| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۲۶)

۰۸ خرداد ۹۱ ، ۱۳:۵۰ - خط ِ تیره -
مارا در آسمان تولا رها کنید
در راه عشق آل پیمبر فدا کنید

کوری چشم دشمنان مولای آفتاب
ما را غلام ِ حضرت ِ هادی صدا کنید
۰۸ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۱۱ سید محمدرضا
سفرنامه کربلا!
چشمم به این خورد بقیه نوشته را خواندم اما نفهمیدم!
دلم رفت تا خود ِ کرب ِ و البلا...
گقته اند 15 تیر عازمیم!
اما؛
انگــــــــــاری تا پای ِ اتوبوس بغضـــ ی در آغوشــ ت نشکند ، نمیفهمی که مسافــــر ِ کربلایی...
وقتی قران را به نیت ضریح ئشش گوشه اش باز میکنم و این ایه میاید یعنی چی؟؟؟

وذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه......انی کنت من الظالمین

یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دو سال پیش کربلا رفتیم اما سامرا نه! یعنی نبُردند، یا شاید نطلبید و نخواستند.
این روزها که تصاویر مستقیم از حرم پخش می کردند چند بار بلند شدم که دستم را به ضریح برسانم.
حالم خوش نیست!! تب هیئت گرفته ام.
سلام
و هو مدفونٌ بسرّ من رای...
...
سکوت...
فردا 180مین روز بعد از سفر کربلایم است...
حالا منم همسن علی کوچکش هستم...
الان تازه دلیل خط تیره بودن اسم وبلاگتو فهمیدم
ــ چه نامگذاری به جا و برسی شده ای ــ
پارسال مکه بودم .روبه روی خانه خدا نشسته بودم .محو تماشا.به زنی ایرانی که کنارم نشسته بود گفتم :این جا چقدر با صفاست .انگار وزن نداری .انگار معلقی.بغض کرد و گفت:کربالا نرفتی؟
گفتم :نه!
چادرش را روی صورتش کشید و های های گریه کرد .
۰۹ خرداد ۹۱ ، ۲۲:۰۷ از خط تیره به خانم الهام
سلام و رحمت خدا
بله اون نوشته خودم هست البته با الهام از نوشته ای
تو معذوریت اخلاقی میذارید آدمو ...

اما موردی نیست اگه اون دلنوشته شما رو هم معرفی میکنه
میتونید بذارید تو وبلاگتون ... به شرط دعا ...
«ورای حد ِ تقریر است شرح آرزومندی»
سلام و رحمت
ربّ زِدنا حلمـاً و علمـاً و عملـاً و ایمانـاً.
خدا در این راه کمکتان کند.
یا علی
اللهم ذنی ××××
اللهم زدنی... درسته. رب زدنی... درست تر!
ظاهرا غلط نوشته اید. شرمنده
یا علی

۱۰ خرداد ۹۱ ، ۲۱:۴۷ مصباح الهدی
سلام بانو

نگاه زیبایی داری ان شاالله که بزودی قرعه به نام شما بیافتد برای تمرین عاشقی...

خوش به سعادتت که سر من رای را با چشمان پاکت زیارت کردی...

دعایم کن
۱۲ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۲۱ یحیی طالبی
با سلام
کربلا یعنی قطعه ای از بهشت امیدوارم که دوباره قسمت بشه .
منتظرتون هستم
من بقیع ندیده ام

شش گوشه ندیده ام

من پر از انتظارم
۱۲ خرداد ۹۱ ، ۲۳:۲۷ خارج ازچارچوب
خیلی از دل نوشتید،خیلی چیزا زنده شد برام ...
پ.ن: نمازخانه‌ی موقت هتل + میز بیلیارد و حاج آقا امام جماعت و دو نفر نمازگزار.
۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۵۶ دیوونه غربتی!
کعبه ام من حرم ایزد منان به کفم
من از این منسب والا همه دم در شعفم

کعبه ام، لیک خودم عاشق شهر نجفم
چون علی(علیه السلام) گوهر من بود من او را صدفم

حاجیان کوی من و من که به کوی علی(علیه السلام) ام
سرخوشم چون که خودم حاجی روی علی(علیه السلام) ام

سلام علیکم
سالروز ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام بر شما میارک باد.
دعا بفرمائید.
سلام. غم غربت مادرم زهرا(س) دل ها رو از غصه و چشم ها رو از اشک لبریز می کنه. به امید روزی که فرزند عزیزش ظهور کنه و قبر مادرم رو مشخص کنه.
از مطالب وبلاگتون استفاده کردم. با افتخار لینک شدید. یا زهرا
سلام وب قشنگی دارید.
مطالب نابی هم!
وقت کردید یه سری هم به ما بزنید.
ممنون
۱۵ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۴۹ امیر قافله عشق



آن شهنشاهی که بحر لا فتـــــی را گوهــــــــــر است

شحنه دشت نجــــــف شـــــاه ولایت، حــیـــــدر است


سلام، خواندمتان، خوب بودید، ازتان آموختم، هنوز درگیر آن نوشته‌ی گوشه‌ی وبلاگتانم، سپاسگزارم!
خب من وقتی یک 69 یی متولد مهر می بینم خوشم می اد.
گفتنی هایم بسیار است برای این پستت...
اما وقتی می گویی سامرا...خودش روضه ایست برای خودش...حرفم را سامرا رفته ها می فهمند!
۱۸ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۱۰ رزمنده مجازی
سلام خداقوت
اگر دوست داشتید سنگر رزمنده مجازی
را هم به لینک رفقاتون اضافه کنید
و به ما خبر دهید تا لینک وبلاگ شما
را به همسنگریان خود اضافه کنیم
زیر سایه ی مرتضی علی
موفق و موید باشید
دعا یم میکنی وا ندهم؟؟؟؟
علیکم خواهرم .همون 69 یی هستم.خوشوقتم

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">