- خط ِ تیره -

آپلود عکس

پیشانی نوشت : روایت هایی از این روزهایم که سهم بیشتری از دعایم نصیبشان میشود...

 

با صدای حرف زدنشون از خواب بیدار میشم . صدا از پذیرایی میاد . اونقدر خوابم میاد که حتی چشم هایم را باز نمیکنم . حرف از رفتنش ِ . از نبودنش . از چیزایی که نمیتونم بروز بدم چقدر حتی شنیدنشون ناراحتم میکنه . فکر اینکه دو ماه دیگه بخواد از ایران بره . اینکه پیشم نیست . دلم که براش تنگ میشه . نه ، دلم براشون تنگ میشه . کم کم اشک هایم صورتمو خیس میکنه . مامان میاد تو اتاق . « - ز ه ر ا - خانم بیدار نمیشی ؟» پتو رو از صورتم میزنه کنار . اشکمو پاک میکنه « - ز ه ر ا  -؟ چرا گریه کردی؟خواب ِ بد دیدی ؟ » . چشم هایم را هنوز باز نکردم . « نمی دونم ... شاید ... »

 

***

از وقتی رفته بیمارستان سعی کردم آروم باشم . حتی کلی جوک هم براش فرستادم که الکی فکر و خیال نکنه .میگه« فاطمه رو دعا کن». دیگه هول میکنم . هنوزم سعی میکنم لحنم عوض نشه . بازهم آرومش کنم . وقتی میگه که خون رسانی بین جفت و جنین کمه که شاید ... میگم «میشه زنگ بزنم ؟» داره گریه میکنه قبول نمیکنه . من مادر نشده ام اما همه ی دخترها به رسم همان مادر عروسک هایشان بودن خیلی احساس مادرانه دارند. هرچند خودم رو جای معصومه نتونم بذارم ولی جای همین که من مثلا خاله ی بچه اش قرار بوده (و هست) باشم . دلم غصه دار شده . اشک هایم قطره قطره صورتمو خیس میکنه برای دوستی که فقط همون دو روز سفر مشهدمون باهاش بودم . دوستی که میشناختمش اما شاید محدود بود به نت و اس ام اس هایی که به هم زده بودیم و عکسی که از هم دیده بودیم . و بعدتر همان دو روز مشهد و زیارت هایی که با او رفته بودم . شاید در اولین دیدارهای دوستانم اونقدر که واقعا هستم صمیمی نشم یخم باز نشه و حتی خجالت بکشم . حتی یادم میاد که وقتی خیابون امام رضا را به سمت حرم میرفتیم و دست معصومه تو دستم بود خجالت میکشیدم . اون سفر مثل روز برام روشنه . از حال و هوای خودم اون روزا . از اون صحن قدسی که باهم نشستیم و روضه گوش دادیم . سحری که تو صحن انقلاب بودیم و گنبد رو نگاه میکردیم . از چادر نمازم که جا گذاشتم و هنوز هم دستشه ... به همه اینا فکر کردم و گریه هام بیشتر شد برای دوستی که مادر بودن را سخت تجربه کرد تا به امروزش ... حتی حالا که این روزا با همه سختی هاش با همه دردی که میدونم دلش رو به درد آورده با همه ی همه ی چیزهایی که شاید من نفهمم میگه دعا کن صبور و راضی بمونم و من براش نقل قول کنم که دردش رو با درد اهل بیت مقایشه کنه میگه همش یاد بانو و حضرت ربابم و من گریه میکنم و میگم خدا الان داره بهتون افتخار میکنه به ملائکش فخر میفروشه برای بنده هایی که راضین به رضاش و گریه می کنم هنوز ...

 

***

معدش درد میکنه . از همه اجزاء صوتش میتونم بفهمم چقد درد داره . شاید چون من پیششم بروز نمیده . ولی مگه میشه نفهمم . دستشو میگیرم .«دوباره شرو شد ؟» چند وقت یه بار انگار ک بیشتر بشه ابروهاش بیشتر به هم گره میخوره . قلبم داره میاد تو دهنم که چرا برای کسی که دوستش دارم نمیتونم کاری بکنم . تا آروم بشه و دیگه اثری از درد را توی صورتش نبینم و لبخندش جاشو نگیره حال ِ منم خوب نمیشه . تازه همین چند شب پیش که میگفت ز ه ر ا تو بخواب منم معدم آروم بشه میخوابم حالم دوباره عوض شد. هر دفعه بگم چرا نمیری دکتر میگه مراعات کنم خوب میشم اما دیگه اون شب قسمش دادم که بره دکتر . تا صب درد کشید تا صب دورتادور خونه رو راه میرفت تا صب هزار بار مردم و زنده شدم ک چرا کاری از دستم برنمیاد اشک هامم میدونم ندید ک بفهمه دردش درد ِ منم هست . از خستگی خوابم برد . دو ساعت بعد من وقتی معده دردش آروم شده بود خوابید ...

 

***

بعضی وقت ها که میبینم آدم های عزیزی که میشناسمشون دردی دارن که اذیتشون میکنه یا غصه ای که داره از پا میندازتشون . هیچ وقت نتونستم اونقدر ک ناراحت میشم رو بروز بدم به خودشون . غصم میشه از کوچیک بودن  و ضعیف بودن خودم برای ِ رفع گرفتاریشون و اشک هایم فقط می مونه و دست هایی که رو به آسمون بلنده برای همه ی ِ آن هایی که دوستشان دارم ... که إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ...

 

 

 

 + «أسرع الدعا نُجحاً للإجابة دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب» - روایتی از امام محمد باقر (علیه السلام)

 + شاید حاجت من در بند کلامی از جانب تو به خدا باشد ... بیاین برای ِ هم دعا کنیم ...

 + دعایم گرچه گیرا نیست , دعایت میکنم هرشب ... 

 + نوای وب ...



| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۲۸)

۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۳:۵۹ - خط ِ تیره -
اثر دعا برای دیگران و پشت سر آنها ( به نقل از آیت الله مجتهدی تهرانی)

در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند
: » أسرع الدعا نُجحاً للإجابة دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب»

سریعترین دعایی که به هدف اجابت می‏رسد،
دعایی است که یک برادر مؤمن، برای برادر مؤمن دیگرش می‏کند
و پشت سر او برایش از خدا خیر می‏خواهد؛ نه در حضورش.
یعنی هرکس برای دیگری دعا کند، به سرعت به اجابت میرسد.
» فیقول له ملک موکّل به لبّیک»؛

وقتی این شخص شروع می‏کند به دعا کردن برای برادر مؤمنش
و پشت سر او، آن فرشته‏ای که برای گرفتن دعاها موکّل شده است،
جواب می‏دهد:بله! «و لک مثلاه»
یعنی این چیزی که برای برادرت خواستی،
برای خودت دو برابرش برآورده شد.
یعنی همین که برای دیگری خیر خواستی و دعایش کردی،
برای خودت دو برابرش منظور و مستجاب می‏شود.(ان شاء الله)

۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۴:۰۳ حسین(دلشکسته آسمانی)
سلام مهربونم...
وب قشنگ و مطالب زیبایی داری...
حتما به وب منه دلشکسته ام بیا و با حضورت و نظرت باعث دلگرمیم شو...
منتظرتم مهربونم...
موفق و سربلند در پناه خداجون باشی...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"دلشکسته آسمانی: میزبان قدوم تمامی عاشق ها و دلشکسته ها"
خداوند ان‌شاءالله به دوستت سلامتی کامل عاجلا عاجلا عنایت فرماید و همه این درد و ناراحتی را که متحمل شده است،‌برایش به زودی و به نیکویی جبران کند.

به حق و شرف سبع المثانی عزیز
آمین
یک جور عجیبی نوشته اید...
یعنی یک حال عجیبی دارم...



دعا....
۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۶:۲۱ سیدمحمدرضا
بحق بیمار کربلا اللهم اشف مرضانا
انشاالله صحت کامل بیدا کنند بحق الحسین
انشالله حالشون خوب بشه
۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۸:۵۰ مجنون الی الابد
امام موسی کاظم علیه السلام:

مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می گردد.

پس در برابر مشکلات و گرفتاریها و بلاها و بیماریها و ... صبر و تحمل کنیم و از خدا عافیت و سعادت رو بخواهیم و از گناهان استغفار کنیم.

دعایت می کنم، مثل کسی که برایم کس دیگری است..
تو نیز در لحظه های زنده ی ذهنت، بی التماس من
برایم سهمی از دعا بگذار .. زهرا..
.
.
(کاش می شد که دلش خوب شود، کاش میشد که دلم خوب شود.)
گناهکارم...اما از ته دل شکسته م برای عزیزانت دعا می کنم ز ه ر ا ی من
الهی سقمی لا یشفیه الا طبکـ ...
و غمی لا یزیله الا قربکـ ...
چه زیباست آن دم که خداوند پاداش صبر و استقامت بنده ای را
با حادثه ای عظیم و مقدس پاسخ می دهد ....
۲۳ تیر ۹۱ ، ۱۸:۵۹ منتظر بهار
دعا کنی و اشک بریزی
اشک بریزی و دعا کنی
و آرامش بعدش ...
یا من اسمه دوا و ذکره شـــفـــــــا ...
سلام
التماس دعا
می فهمم چی میگی، از جنس اون میفهمم هایی که واقعا میفهمن، نه تعارفا.
وقتی مادر مریض شد قلبم شکست، انقدر هرشب گریه کردم تا منم مریض شدم!
وقتایی که کنارش میشینم و با تمام وجود سعی میکنم بش آرامش بدم دعا میکنم خدا به منم یه دختر بده! دختر عصای عاطفی عجیبیه، نبودش بد فرم حس میشه... اما نه، کلا آدمایی که دل نازکن درد مردمو درد خودشون میدونن بروز دادن یا ندادن زیاد مهم نیست، مهم اینه که دل آدم مث دل چمران باشه، واسه اشک یه بچه شیعه اون سر دنیا هم بلرزه... الله اکبر از این دل... الله اکبر
۲۶ تیر ۹۱ ، ۰۱:۵۸ فردایی روشن
سلام زه ر ا
سلام رفیقم..........

*
اینجا کجاست؟چادر خاکی چه می کنی
تنها ترین نشانه ی پاکی چه می کنی....
این جا غریبه نیست چرا رو گرفته ای
آیا تویی که دست به زانو گرفته ای؟
دیر آمدم بگو که چه کردند کوچه ها
بانوی قد خمیده زمین می خوری چرا؟
این کودکت چه دیده که هی زار می زند
هی دست مشت کرده به دیوار می زند..........

*

التماس نور
سلام رفیقم..........

*
اینجا کجاست؟چادر خاکی چه می کنی
تنها ترین نشانه ی پاکی چه می کنی....
این جا غریبه نیست چرا رو گرفته ای
آیا تویی که دست به زانو گرفته ای؟
دیر آمدم بگو که چه کردند کوچه ها
بانوی قد خمیده زمین می خوری چرا؟
این کودکت چه دیده که هی زار می زند
هی دست مشت کرده به دیوار می زند..........

*

التماس نور
۲۶ تیر ۹۱ ، ۱۲:۵۱ سید محمدرضا
عسی ان تکرهوا شی و هو خیر لکم...
یاد خدا و متذکر شدن معیّتش، بهترین تسلّای دل ِ داغدار است
یادش آرامش دلتان...
سلام...
با احترام جهت قرائت دلنوشت به سنگرم دعوتید...
یا مادر-س-
امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء ...

این روزهام پر شده از امّن یجیب .. امّن یجیب امروزم هم برای عزیزان شما و برای غمِ روی دل شما .. کاش اجابت بشه...
سلام عزیزکم. ب اسم یادت کردم در جوار حریم رضوی
نمی دانی چقدر این پست و پست بالایی بغض شد بر گلویم......
نمی دانی چقدر حس کرده ام این ها را...
دعا کن...من برای تو، تو برای من...!
عجیب دلم روضه ی مادر(س) میخواهد...
در حجله عشق ، بی کفن باید رفت ...
بروزیم
حسّ ویژه‌ای دارم اما نمیدونم اصلن خوبه یا بد..
هرکه در این بزم... الله اشفع...
برای ما هم شما دعا کن..
سلام شهیده زهرا...
آره گفتم شهیده...تعجب نکن آجی من...
سلام.
"نمی دانم تاکنون تابلو شده اید، یانه..."
بروز هستم.
تشریف بیاورید.
لطفا اطلاع رسانی کنید
تجمع اعتراض به نسل کشی مسلمانان میانمار روز سه‌شنبه سوم مرداد ماه راس ساعت 17 در مقابل دفتر سازمان ملل
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910501001093

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">