- خط ِ تیره -

آپلود عکس

من و جدا شدن از کوی ِ تـــو خـــدا نکند // خدا هر آنچه کند از تـــوام جــدا نکند ...

 

کی امشب میخوابه ؟ فقط دو ساعت مونده تا رفتن . تا وداع . حالا فرض کن 365 شب هم از آن روز گذشته باشد و تو در تهران باشی اما امشب شب ِ وداعست با امامت . میخوابی ؟ میخواهی از دستش بدهی ؟! – ز ه ر ا – سرت را بالا بگیر اینجا ایوان طلای ارباب است . – ز ه ر ا – گوش کن کسی دارد روضه علی اکبر میخواند– ز ه ر ا – بدو بار دیگر باید برسی به حرم ِ علمدار .

 وقت کم بود . بین الحرمین را میدویدم انگاری. بعد یکهو میترسیدم به پشت سرم که نگاه میکردم آرام میشدم هنوز پرچم علمدار برافراشته بود . دلم آرام میشد . میرفتم خبرش را بدهم به ارباب .

میخاستم به بابا بگویم که بمانیم تا سحر و هتل نرویم . به سمت مردانه رفتم و کربلا رفته ها میدانند که آن جا بالای ِ سر امام است [ گفتم ســَــر ؟!] دیدم صف ای از خانم ها که دارند آن طرفی میروند . شب ِ آخر . شبِ وداع و زیارت بالای ِ سر . یک بار زیارت کردم و دوباره رفتم آخر صف . چندبارش را یادم نیست . بعد از صف زدم بیرون و عقب تر جایی نشستم . بین و من و شش گوشه هیچ نبود مگر هاله ای از اشک . یادم نیست که جامعه خواندم یا عاشورا. امین الله یا آل یاسین . فقط به یاد دارم که آن نگاه ها را که هنوز هم روشن است برایم مثل ِ روز ...

حالا گیرم 365 شب از آن شب گذشته . 365 روز یعنی یک سال یعنی یک دور کامل به دور خورشید . یعنی که اگر من به قربانت نرفته ام این 365 روز که اگر خودم را قربانی نکرده ام این یک سال برایت ، هنوز کربلایی نشده ام . یعنی هنوز باید طوافت کنم و به فدایت شوم . هنوز راه دارم تا منزل به منزل به دنبالت بیایم و شاید در منزلی به هم برسیم ... حالا گیرم 365 شب از آن شب گذشته مرا دریاب امامم ... توشه سفر نمیدهی آمده ام برای ِ وداع ...

و اما قمر ... اینکه اوست بازتاب دهنده ی انوار خورشید را که می دانید ... میگفت آب رو آورد جلو صورتش که ببینه شبیه ِ حسین .علیه السلام. شده یا نه ... ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم // ای بی خبر از لذت شرب مدام ما ... کی میدونه شاید امسال برا ارباب بمیرم ... آقای دلـــ م مرا برای حــ سینت برای ِ آقایت خرج کن ...

.

.

.

.

.

.

 

+ صل الله علیک یا اباعبدالله ...

+ کربلا بودی رفیق ؟ شش گوشه دیدی ؟ زیارتت قبول ... [اشک ... +]

+ غم ِ تو موهبت کبریاست در دل ِ من // نمیدهم به سرور ِ بهشت این غم را


| ز. عین |

حاشیه بر متن  (۳۷)

۱۱ مهر ۹۱ ، ۰۲:۱۸ - خط ِ تیره -

.
.
.
گاه گاهی کمی جنون دارم
من جنونی مدام میخواهم ...

۱۱ مهر ۹۱ ، ۰۲:۲۰ سیده شیوا
کی کربلا بوده؟ آدرسشو میذاری؟ برم بهش بگم تا چله‌ش ما رو هم دعا کنه

به نسل های پس از خویش هدیه خواهم کرد
محال ِ ممکن ِ دیدن در آرزویش را
...
به خون ِ دل
میان ِ یک شب
برای بار ِ دوم
.
.
میان ِ عاشق و معشوق هیچ حایل نیست .

...

من پر
تو پر
هر کس شبیه ِ ما
...

.
.
.
و شاید بهتر کـ ه بپرسی
چشیده ای ...

هر کجا پا می گزارم
دامنی دل ریخته ...

یک وقت هایی فقط باید سکوت هایت را جمع کنی
ببری سر ِ چاهی دور از چشم ِ اغیار
و تازه باز درونش آرام نجوا کنی
.
.
.
مادر ...

این محو ِیکدیگر شدن در این خرابه
یا اینکه ما را می پراند یا
...

فقط بین الحرمین نیست ها
کوچه ها یادت رفت ... !؟

این کربلا رفته ها و نرفته ها
این خط کشی ها ...
.
.
...
شنیده ای می گویند
وقتی دلی بشکند عرش ِ خدا به لرزه در می آید ...

چطور می شود وداع کرد
با قلبی کـ ه در سینه ... حسین ... حسین می کند

کربلا قراری ست کـ ه یادمان باشد
هنوز هم حسین تنها است ...

قراری ست کـ ه چشم های ِ مان را باز کند
که یوم ِ حضور ، حبیب و قاسم و عباس می خواهد سپاهش ...

قراری ست کـ ه
یادمان بماند
این کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را ...

ما همگی سپاه تو هستیم یا حسین
جنگی دگر شده ، شهدای ات عوض شده ...

سلام
وبلاگ جالبی دارید. براتون آرزوی موفقیت دارم. خوشحال میشم به ما هم سری بزنید.
در طوفان زندگی، حسین کشتی نجات است
۱۱ مهر ۹۱ ، ۰۹:۴۳ محبوبــ ٍ یار
از کربلا که آمدی میفهمی فراق بهشت با آدم چه کرد...

محشر نوشتی عزیز... رفتم به سال86 ... دلم تنگ شد...
۱۱ مهر ۹۱ ، ۱۰:۰۰ منتظر بهار
پست و کامنتا کاملا زهیری بود

روحم نفس کشید

.
.
.

گاهی دل خوشیه یک ندیده میشود ،‌ شنیدن از ارباب ...
کاش این دلخوشی را نگیرن ...
تا تور ا گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالی مرا نیز بگیر ای باران........



...
.....
.......

یادم تو را فراموش؟
و چه خوب نوشتی حال دلتنگیت را ...
شوریدگی و شیداییَت قبول زه را ...

نَفَسی نمانده برای ِ حرفی !
غمی به گرد دلم جلو‌ه‌گر شده که نشان از آمدن پاییزی ست که در و دیوار دلش را نم گرفته، صدای آوازش را غم گرفته. پاییزی که همه درد است و همه داغ است و همه عشق است و همه سوز. همه در هم گذرد هر مه و هر سال و شب و روزش. کَت کؤشنین پاییزلارى ، یازلارى‬، ‫بیر سینما پرده سى دیر گؤزوْمده‬، ‫تک اوْتوروب ، سئیر ائده رم اؤزوْمده‬... . نشانه های پاییز را در گوشه کنار شهر گاهی می شود دید. برگ ها آرام آرام زردی می گیرند و درخت ها فشار خونشان پایین می آید و رنگ از رخسار شاخساران و برگ های عطشان می پرد و ندا می آید که خزانی دل تنگ در راه است... .
.
.
.
این بار با یک پست شدیدا طولانی ضیافتی در خانه مان برپاست؛ پستی که با واژه شمار word؛ شامل: 2249 کلمه، 8511 کاراکتر بدون اسپیس، 10856 کاراکتر با اسپیس و 79 پاراگراف و 343 خط است. یک گالری با 19 تصویر متفاوت. یک دو بیتی. روایتی از نون و القلم. روایتی از پاییز، غزلی از حضرت شمس، رباعی ای از جلیل صفر بیگی، مقدمه ی کتاب 18 ساله گی شخص خودم! ، 6 تابلو با تصاویر متفاوت از منطقه اشکورات، غزلی از حامد عسکری عزیز، جمله ای از منطق حیات فرانسیس جاکوب، چند نقل قول از کورت وانگات، آدولف پوتمان، جناب آئین، علی صفائی حائری، اثری از مولایم مولانا جلال الدین، غزل از کاتب این سیاهه بهنام هدیه به آستان مقدس حضرت رضا، روایتی از داستان زندگی ظاهری و باطنی و دنیا و باقی مسائلش به قلم کاتب این سیاهه ها، پی نوشتی پر از سلام سبز و سرد و بی کران و نهایتا یک عده پیشنهاد. بوسیدن روی ماه، نمایشگاه نقاشی شبنم منادی‌زاده، ماهنامه‌ی ۲۴، ماهنامه‌ی داستان، کنسرت گروه کامکارها، نمایش ایرانی به صدای زمین گوش کن، نمایش ایرانی دیوار چهارم و اجارتا 3 پی نوشت!
.............
منتظر ردپای عبورتان و گرمای حضورتان به رنگ نارنجی برگ های پاییز هستم!
ارادتمند.
بهنام.ج
اولین باری که ب وبت سر زدم مطلبت.. روضه خوانی بود.. عاشق روضه ام.. روضه.....
بخوان...
۱۱ مهر ۹۱ ، ۲۰:۳۵ سید محمدرضا
زده ای به سیم ِ آخر ِ دلتنگی
نوش جانتان شیرینی این تلخی فراغ ...
دلم کربلا خواست...
التماس دعا
خیلی وقت است که بوی کربلا بر مشام َ م می رسد . . .
اما . . . چه کن َ م که همان یک بار که طلبید مرا ارباب ، آنقدر بی لیاقتی نشان دادم از خودم ، که دیگر مرا لایق ِ دوباره و چندباره طواف کردن به دور ِ خودش و شش گوشه اش ندید ...
_ ز ه ر ا _ می ترسم!
نکند بر دلم بماند ارزوی کربلا ؟؟؟؟
ما پــای این پـست شما سوز شىیم یاىمون رف

سلام و وقت بخیر
ایمیلم خىمت شما
[...]
سلام آجی زهرا...
واسه منم دعا کن که از همه جا مونده ام..
سلام...
امام صادق ع:ایام زیارت زایرین حسین ع از عمرشان محسوب نمیشود...
سلام بزرگواروبلاگ جالبی داریدمن دیروزیه پست گذاشتم دعوتتون میکنم حتما یه سربزنیدنظریادتون نره
التماس دعا
یاامام رضاع
سلام بر شما که ما را می خوانید

زین پس ما را در اینجا بخوانید

http://einlam.ir/

پی نوشت:

لطفا در پیوندها آدرس بالا را جایگزین ادرس قبلی کنید...
۱۷ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۸ واحه ای در نیزار

زیارت قبول
۱۸ مهر ۹۱ ، ۱۴:۱۵ میـمــــکــافـــ ـ ـ ـ
کربلا بروی و هنوز زنده باشی...
این است درد
۲۰ مهر ۹۱ ، ۰۰:۱۶ مسافر(میم اعشا)
دردم ازیارست ودرمان نیز هم
دل فدای او شد وجان نیز هم
سلام بر اهلش
بااجازه شما هم سایه ما شدید.
سایه ات بلند...
یاعلی
۲۰ مهر ۹۱ ، ۱۶:۲۲ دیوونه کربلا
سلام
وبلاگ زیبا و پرمحتوایی داری.
به منم سر بزن.
منتظر نظرات زیبات هستم.
راستی با تبادل لینک موافقی؟
اگه دوست داری لینکم کن و بهم خبر بده تا منم لینکت کنم.
یا علی...
۲۴ مهر ۹۱ ، ۱۹:۲۹ شمع های سوخته
سلام....
شهادت امام جواد(ع) رو به شما تسلیت میگم
دعا کنید
دعایم می کنی؟

ارسال حاشیه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">